شما که ازدواج کردید آیا چشماتون روی واقعیت های زندگی باز شده؟
من فکر می کنم من هنوز دنیا رو کودکانه می بینم و البته تو خانواده بسته ای هم بودم خیلی مراوده با افراد مختلف نداشتم!
چند سال اخیر سعی کردم معاشرت هام رو بیشتر کنم، خوب بود نمیگم خوب نبود اما کافی نبود!
دوست داشتم دایره ی دوستام زیاد بود اما از طرفی زیاد حوصله ی آدما رو ندارم، تنهایی رو از یه لحاظ هایی ترجیح میدم اما تو تنهایی آدم رشد نمی کنه!
دیگه واقعا از کتاب خوندن خسته شدم اما کار دیگه ای ندارم سر کارم نمی تونم برم!
ای یار من، ای یار من، ای یار غمخوار من
ای همدم و همراز من، ای مونس گفتار من
تو همدردی و همجانی، تو یار این بی یاری
تنها مگذارم دیگر، ای آنکه با من می تابی
ماهش
دلم فریاد می خواهد
دلم می خواهد این بغض کهنه بترکد
زندگی آی زندگی
خسته ام خسته ام
نه ذوقی
نه شوقی
نه شوری
من مانده ام تنهای تنها
تنهایی را در آغوش بگیر
یار غار است
غار!
تقریبا دو ساعت سرم گرم بود!
انیمیشن پرسپولیس رو تو بی بی سی فارسی دیدم!
بامزه بود!
من و خانم مرجان ساتراپی از یه نظرهایی شبیه به هم هستیم!
به خصوص بچگی و نوجوانی!
قبلا هم پخش شده بود تکه هاییش رو دیده بودم!
این دفعه تقریبا کامل دیدم!
**********
لیبی سیل اومده!
مراکش زلزله!
انگار بلایای طبیعی سر مسلمونا بیشتر میاد!
**********
امروز کلی فکر کردم!
**********
دوست مجازی جدیدم امروز میگه من فکر می کردم پسری!
گفتم بهش من که صوت و عکس فرستادم!
عجب روزگاری شده همه بدبینن!
**********
مامانم رفته دکتر
خونه تنهام
بچه ها هم نیستند
آرامش خاصی حکمفرماست
من دیگه عاشق نمیشم!
عشق تو دل من نمی مونه!
دیگه آرزوی یه زندگی شیرینم ندارم!
تا الانش تنهایی و رنج بوده بقیه ش هم همین طوره!؟