باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

تاریخ ایران زمین

در کتاب های حکمای ایرانی می خوانیم یک دوره هایی ایران زمین توسط مردم و حکومت ها آباد و ساخته شده است و یک دوره هایی هم دوره های نابودی و از میان رفتن شکوه ایران زمین بوده است!

حکما بر این اعتقادند که هر دو دوره لازم هستند و کامل کننده ی هم هستند و در این فعل و انفعالات، اتفاقاتی می افتد و کسانی ظهور می کنند که تاریخ را رقم می زنند!

البته تاریخ دیگر کشورها را هم که می خوانیم چنین فراز و نشیب هایی را داشته اند!

حال ما در دورانی از تاریخ ایران زمین هستیم که به سوی نابودی و تاریکی می رویم و قاعدتا یا کسانی ظهور می کنند تا این اوضاع را عوض کنند یا جنگ های بزرگی در می افتد و بیماری و گرسنگی بیش از پیش شایع می شود!

من هم به تنهایی کاری ازم بر نمی آید هر چه روضه بخوانیم فایده ندارد مردم به نوعی و حکومت به نوعی دیگر گوششان بدهکار نیست!؟

فعلا خشم و کینه و نفرت بین ما بیشترین رواج را دارد و حتی در خانواده ها هم وضع همین طور است و خوب من نمی دانم باید چه کار کرد خودم نمی توانم کینه ی دیگران را فراموش کنم و آن ها را ببخشم چگونه برای دیگران روضه بخوانم!؟

واقعیت یا تخیل

دارم کتابی می خوانم در مورد حضرت عیسی از نظر تاریخی، در زمان حضرت عیسی چند نفر منجی خودشان را معرفی کردند و همگی کشته شدند!

در این کتاب حضرت عیسی  نه یک صلح جو بلکه یک انقلابی تصویر می شود و او را یک شورشی معرفی می کند!

من اول کتاب را خواندم اما کتاب انجیل ها را به چالش می کشد و البته خود نویسنده عنوان می کند که هر کس آن برداشتی که خود دارد را عنوان می کند و بیشتر بازتاب درونیات خود فرد است تا واقعیت!

اما خیلی تاسف بار است که این قدر شخصیت های تاریخی در هاله ای از ابهام قرار دارند و نمی شود مطلب قطعی در این مورد گفت!؟ چون که این ابهامات باعث مناقشه می شوند و البته اعتبار این اسناد و کتاب های به جا مانده را زیر سوال می برند!؟

گاهی فکر می کنم اصلا چیزی نخوانم وقتی می بینم قطعیتی در کار نیست، الان خیلی هم کند شدم و بعضی روزها هیچ نمی خوانم اما باز می بینم اگر ادامه ندهم تبدیل به مرداب گندیده می شوم پس قدری مطالعه می کنم اما در ذهنم سوالی بزرگ به وجود آمده است که حتی نمی توانم این سوال را با کلمات مطرح کنم!؟ جوری گیجی و درماندگی یا تعجب و شگفتی!؟ همه ی این ها هست اما هیچ کدام هم نیست!؟ یک جور بهت زدگیست!؟

توبه از نوشته ی عصر

من از اون جایی که از خدا می ترسم در مورد نوشته ای که عصر در مورد الگوها نوشتم توبه می کنم اگر حرفی زدم که در خور این افراد نبود از خدا می خواهم من را ببخشد، این که حق و باطل این قدر در هم تنیده شده قطعا حکمتی دارد، این که این شخصیت ها در هاله ای از ابهام قرار دارند نیز حکمتی دارد!

چند روز پیش یک نفر از من پرسید پیرو چه کسی هستی گفتم حضرت علی بعد هم برداشت خودم را از شخصیت ایشان گفتم اما بعد با خودم فکر کردم آن قدرها هم نمی شناسمشان!

شاید این پروژه ای شود که رویش وقت بگذارم چون که من به این شخصیت های روحانی علاقمند هستم اما می دانم هر کتابی جذبم نمی کند کتابی که زیادی خشک و منطقی باشد خسته ام می کند و کتابی که صرفا ستایش و ارادت باشد برایم غیر قابل قبول است و از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان به نظرم مسخره و خنده دار است!

شاید هم خودم کتاب نوشتم یک کتاب با رویکرد مدرن، بدون مقدس سازی، بر مبنای واقعیت البته که کسی نمی تواند ادعا کند یک شخصیت تاریخی را به طور واقعی شناخته و شناسانده است!


از آدم هایی که الگویمان هستند چه می دانیم؟

از آدم هایی که الگویمان هستند چه می دانیم؟ 

من از پیامبر اسلام حضرت محمد تقریبا هیچ نمی دانم کتاب سنن النبی را خواندم اما از شخصیت ایشان چیز زیادی درش نبود!

یک مدت مناقب مرتضوی را هم می خواندم اما جذبش نشدم در مورد حضرت علی بود، نهج البلاغه هم مطلب خاصی که در کتاب های دیگر نباشد نیز ندارد تا جایی که من خواندم!

در مورد حضرت فاطمه که هیچی نیست یک سری چرت و پرت فقط هست ایشان حتی مصحفی داشته اند که گور و گم شده است شاید هم از عمد ...

امام حسن که هیچ، از امام حسین هم بیشتر داستان سفر به کوفه و شهادت در کربلاست!

حضرت عیسی هم انجیل ها چند داستان ازشان گفتند اما چیز بیشتری نیست!

حضرت موسی هم تا جایی که من می دانم چند داستان بیشتر نیست!

حضرت ابراهیم هم که دیگر هیچی نیست جز داستان هایی!

حضرت مریم هم که گوشه نشین بوده است هیچی ازشان نمانده است!

یک سری نقل قول به این افراد نسبت داده شده است خوب است اما کافی نیست!

در کل نمی دانم وقتی هیچ چیز نمی دانم یا کم می دانم چگونه باید ازشان پیروی کنم یا رگ گردنم برایشان باد کند!؟

اگر بخواهیم به قرآن عمل کنیم نمی شود چون که خیلی چیزها تغییر کرده است باید دستورات قرآن را طبقه بندی کنیم کدام امروزیست کدام مربوط به گذشته است و البته می شود از روش قانون گذاری قرآن الگوبرداری کرد یعنی منطق و فلسفه اش را درآورد البته کوشش هایی شده است اما آنچنان موفق نبودند تا جایی که من مطالعه کردم!

خلاصه که یک انسان هایی الگویند اما به ما نمی گویند دقیقا چه کار کرده اند که الگویند؟! شاید بگویند سختی کشیده اند کارهای بزرگ کردند اما خیلی آدم های دیگر هم بوده اند که کارهای بزرگ کرده اند اما این گونه الگو نشدند و هنوز دعوای تاریخی سرشان نیست! یک چیز دیگری در میان است که من نمی دانم چیست!؟

اخبار اخبار اخبار

هر چقدر می خواهم اخبار را دنبال نکنم اخبار من را دنبال می کند!؟

قرار است عفو عمومی داده بشود خدا را شکر

آقای مهندس موسوی بیانیه داده اند برای گذار بدون خشونت از جمهوری اسلامی آقای خاتمی هم بیانیه داده اند باید ببینیم بین تندروها قبول می شود یا نه!؟

من که چشمم آب نمی خورد!؟

آذربایجان هم می خواهد حمله کند به ایران!؟

اوضاع خیلی ناجور است!؟

ان شاالله ختم به خیر شود!

روزهای تاریخی را داریم با چشم خودمان می بینیم و شرایط خیلی پیچیده است!؟