روزها از پی هم می گذرند
و من تنها در گوشه ای خزیده ام!
نمی دانم به راستی به کجا باید رفت؟!
زندگانی من بی معنا می گذرد!
و من از پس این زندگانی به کجا خواهم رسید؟
سوال اینست، آیا رسیدن مقصود است؟
اگر هرگز نرسیدم چه؟!
باخته ام باخته،
به خودم باخته ام،
به دنیا باخته ام،
اما شادم، نوری در دلم جوانه کرده است
پاس می دارمش تا تمام وجودم را در بر گیرد
بنا به درخواست دوستان، از اونجا که من خیلی محبوبم دوباره وبلاگم رو بازیافت کردم!
می خواستم تو خلوت تنهایی خودم باشم، این قدر وبلاگ بازی نکنم!؟
ولی واقعا خوب بود این چند روز بسته بودم چه اتفاقاتی افتاد؟!
اوضاع دنیا خیلی خیته!؟ منم نمی دونم چرا!؟
تو خونه ی ما هم اوضاع خوب نیست، کسی با کسی درست حرف نمی زنه!؟
به قول اخوان زمستان است ...
راستی شبا تو کانال تلگرامم شعر می گذاشتم، یعنی تمرین شعر می کردم، فعلا تمرین کنم همچین که به قوام اومد اینجا هم می گذارم!؟
دوستتون دارم، شاد باشید
پریشب قبل از خواب، شروع کردم به نوازش خودم، همین طور که این کار رو می کردم و سعی کردم خسته نشم و خودم رو سیراب کنم ناگهان حس کردم یه چیزی توی من تغییر کرده!
از قدیم برعکس بیشتر آدم ها کلاغ و پشه و مگس و ... این جور چیزا رو دوست ندارند من دوسشون داشتم برای کلاغ ها غارغار می کردم ولی حالا صدای کلاغ ها به نظرم نخراشیده میاد به جاش بقیه ی پرنده ها خیلی قشنگ می خونن!
از پریشب به بعد هر وقت احساس خستگی می کنم خودم رو نوازش می کنم از یه طرف با خودم میگم ببین چقدر بدبختی که هیچکی رو نداری اونم یه عمر، تنهای همیشگی، اما از طرف دیگه میگم خوبه به جاش به کسی وابسته نیستی، خودکفا در حد تیم ملی!؟
بعدنوشت: الان که دقت می کنم می بینم صدای سگ داداشم هم نخراشیده شده! امروز یه مورچه اومده بود پیشم حوصله شو نداشتم فوتش کردم بره، بدنم رو نوازش کردم و ماساژ دادم اما دردها بیشتر شد! رفتم دوش گرفتم بلکه بهتر بشم!
دو شبه دارم خواب عشق سابق رو می بینم خواب پریشب که یادم نیست خواب دیشبم درست یادم نیست، دلم براش تنگ میشه چرا دروغ بگم اما می خواستم برم دنبال زندگی خودم و تازه مسیحی شدم و می خواستم به آرزوی نوجوانیم یعنی راهبه شدن برسم ولی یه چیزی توم مقاومت می کنه!
می دونستید وبسایت تعبیر خواب با هوش مصنوعی هم هست تو گوگل بزنید میاد تعبیر ساده ش رایگانه، بدکم نیست به کار میاد!
نمی دونم شاید بهش مدیونم که خوابش رو می بینم شاید نادانسته کاری در حقش کردم که بهش آسیب زدم البته اونم من رو پژمروند و به این نتیجه رسوند تنهایی بهتره، نمی فهمم چی کار می کنه! اصلا طرفش منم یا نه؟!
امروز بیرون نرفتم، از بیکاری داشتم کانال های تلویزیون رو بالا و پایین می کردم زدم کانال آینه، یه گفتگو بود بین آقای حسین عرب نیا و مجری علیرضا!
بعد رفتم پیج اینستاگرام آقای حسین، hosein.aura ، کلی مطالبشون رو نگاه کردم، یه لایو بود در مورد تنهایی، خیلی جالب بود!
یه کلیپ هم بود که میگفت اگر برای رئیست وظیفه شناس هستی و کارهات رو می کنی اما وقتی به خودت قول میدی کاری بکنی انجام نمیدی این یعنی به خودت احترام نمیزاری!
خوب بچه های قدیم این جوری بودن، مسخره میشدن، غرورشون خرد میشد، کسی به حرف بچه اهمیت نمی داد، بچه احترامی نداشت، معمولا هم برای دخترها این بی احترامی ها و آدم حساب نکردن ها بیشتر بود تا پسرها، خوب معلومه ما یاد نگرفتیم به خودمون احترام بگذاریم، حتی شک داریم اون قدر که باید محترم هستیم یا نه؟!
برای همین این قدر تو نسل ما، دختر و پسر، به ظاهر اهمیت میدند، چون فکر می کنند ظاهرشون خوب باشه دیگران بهشون احترام می گذارند، اگه کسی بهشون احترام نذاره میگن اوه حتما ظاهرم خوب نبوده؟!
این قضیه در مورد ثروت هم هست، خیلی جالب هست چون من با ظاهر معمولی هستم آدم ها فکر نمی کنند از خانواده ی با اصل و نصب و پولداری هستم و با من بد رفتار می کنند منم برام اشکالی نداره این جوری سطح آدم ها رو می شناسی اما اگر بفهمند وضع خانواده ی ما رو، رفتارشون صد و هشتاد درجه عوض میشه و خوب این خیلی عجیبه!؟
به نظر من احترامی که از روی ظاهر یا ثروت و خانواده گذاشته میشه یه ذره نمی ارزه چون که اون فرد این قدر کوچک و سطحی هست که این کار رو می کنه البته بیشتر آدم ها همین طورند!
اگر بتونی در شرایطی که کسی بهت احترام نمیزاره خودت به خودت احترام بزاری خیلی شاهکار کردی، یعنی بتونی اعتماد به نفس و عزت نفست رو حفظ کنی!
بیشتر آدم ها ملاک ارزشیابی خودشون بیرونی هست یعنی اگر دیگران بگن من خوبم پس من خوبم و اگر دیگران بگن من بدم حتما بدم در صورتیکه این طور نیست باید خوب و بد کارهای خودت رو، خودت تشخیص بدی بدونی با چه نیتی چه کاری کردی، اگر از روی خوبی یه کاری کردی که ظاهرشم بد بوده حتی از واکنش بقیه نترسی چون خدا می دونه تو چرا فلان کار رو کردی، بر عکسشم هست کار خوب می کنی اما نیت بدی داری یا نیت خودخواهانه ای داری!
از همه چیز گفتم، به جای احترام به خود!
حالا سوال اینجاست اگر من احترام به خودم بگذارم و این احترام باعث بشه من به خودم مغرور بشم تکلیف چیست؟ چون وقتی مغرور میشم، خودپرست هم میشم، پس راهی که قبلا به ذهنم رسیده بود این بود که احترام به خودم نگذارم و البته کاری کنم دیگران هم احترام به من نگذارند، این خیلی بده چون همه ش کتک می خوری اما به جاش نفس فربه نمیشه!