باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

اعتماد به خود

امروز یه چیزی در اینستاگرام خوندم شاید هدیه تولدم باشه!

نوشته بود نقطه مقابل اضطراب، آرامش نیست اعتماد به خود است، چیزی که من اصلا ندارم! خخخخ

شده تا حالا تو شرایطی بودم که به خدا اعتماد کردم و رفتم جلو اما به خودم نه؟! وای به خودم؟! خود اینکه بخوام به خودم اعتماد کنم بهم اضطراب میده!؟ خخخخخخ

آخه به چی خودم اعتماد کنم؟! یه زمانی خیلی محکم بودم اما به خاطر خشم درونم بود الان تخلیه شدم و اون خشم رو ندارم و انگار دیگه نقطه ی اتکا هم ندارم!؟

بعد من فکر می کنم یعنی این باور رو دارم که اگر خیلی به خودم اعتماد کنم مغرور و متکبر میشم، بیشتر کارها رو خراب می کنم، همین جوری لنگان لنگان بهتره!؟

یعنی میشه آدم به خودش شک نکنه؟ اگه به خودت شک نکنی که میگی من همین جوری خیلی عالی و خوب و عیب و نقصم!؟ بعدش هیچ رشدی نمی کنی!؟ اتفاقا چون می دونی کارت خرابه میری که خودت رو درست کنی!؟

آیا من اشتباه می کنم؟!

تکبر

امروز فهمیدم مشکل جامعه ما کبر و غرور مردم این جامعه است، من این سیلی محکم واقعیت رو امروز تو صورت خودم و همه می زنم و الان بهتون بر می خوره اما بعد خدا رو شکر می کنید، خدا رو باید شکر کنید هر کس خوارمون می کنه، هر کس لهمون می کنه، هر کس بادمون رو می خوابونونه!

والا منو الان چند سال پیش یه نفر باد کرده هنوز درگیرشم، نمی دونم چی کار کنم از دست این باد خلاص بشم، با اینکه خیلی من مواظبم چون می دونم یه عده تو جامعه ی ما این کار رو می کنن اما پدرسوخته ها یه جوری این کار رو می کنن که خودت نمی فهمی! بعد یهو به خودت میای می بینی ای دل غافل چقدر کبر و غرور منو گرفته، حالا بیا و درستش کنه!

اگه خودت کبر و غرورت رو نخوابونی یا به قول مسیحی ها خودت خودت رو فروتن نکنی دنیا آنچنان بلایی سرت میاره که نفهمی از کجا خوردی!؟ تازه بعدش هم آدم باز مغروری می کنه و می خوادغرور جریحه دار شده شو رو احیا کنه!

حالا یکی بیاد منو نجات بده، دستشو می بوسم، بیا این غرور رو از من بگیر، من رو خفیف و خوار کن، واقعا نمی دونم چی کار کنم!؟ با اینکه می دونم هر آنچه دارم در دست من امانت خداونده و اگر بخواد به آنی می تونه ازم بگیره اما بازم سرم باد داره!؟ کمکم کنید!؟

شعر آراممان می کند

امروز کمی دیگر شعر خواندم، از صائب، از سعدی، از مولانا.

دو بیت از صائب برایم جالب بود به دلم نشست:


محنت مردم آزاده فزونتر باشد
بار دل لازمه سرو و صنوبر باشد

عالم خاک بود منتظم از پست و بلند
مصلحت نیست ده انگشت برابر باشد


من که آزاده نیستم، تو عمل نتونستم پای حرفام وایسم، مصلحت نبود سرم رو بدم، انتخاب شدم برای کاری دیگر!

اما این حرفش راست هست عالم پست و بلند هست و انگشتان دست برابر نیستند، هر چیزی در جای خودش هست و هر چیزی و کسی وظیفه ی خودش رو دارد. 

اصلا کی گفته من این قدر خوشفکر هستم که نظم جهان هستی را پایه ریزی کنم!؟ این ها همه از نفس من ناشی می شود که به خودش اجازه می دهد برای دنیا طرح بریزد و البته شکست هم می خورد و بهتر هم هست بخورد و موفق نشود چون اگر موفق شود دچار غرور و تکبر می شود و خودش با دست خودش همان چیزی که ساخته است را نابود می کند!؟

خلاصه که هر چقدر اشعار بزرگان که حکمت هست را می خوانی کم است و در هر برهه از زندگی یک جای کلامشان به کارت می آید!

مشکل من!

میگن تکبر و غرور نداشته باش!

نگو من!

اما ارزش خودتو بدون!

با هر کسی مراوده نکن!

خودتو دوست داشته باش!

خوب من برم جلوی آیینه بگم: وای من چقدر خوشگلم بعد باورم بشه خوشگلم بعد مغرور میشم می گم من خیلی خوشگلم!

اینا همه به هم ربط داره!

هیشکی نمی گه مرز بین عزت نفس و غرور چیه!؟

هیشکی نمی گه مرز بین فروتنی و خود را کم دیدن چیه؟!

اینا همه قاطی پاتیه!؟

غرور و تکبر

من آدم مغروری هستم به خاطر حفظ این غرور هم خیلی تاوان دادم! الان که فکرش را می کنم می بینم ارزشش را نداشت! چون رنجی را به جان خریدم که تمام عمر با من است و هنوز هم نمی توانم کنارش بگذارم.

الان که به خودم نگاه می کنم می بینم در برابر آدم های مغرور من هم خودکار مغرور می شوم و وقتی کسی خودش را خیلی پایین می گیرد هم همین طور اما آدم هایی که اعتماد به نفس و عزت نفس سالم دارند ستایششان می کنم و دوستشان دارم.

نمی دانم این حالت خودکار چرا رخ می دهد اما گفته شده در مقابل مغرور و متکبر شما هم مغرور و متکبر باشید!؟ البته درجه دارد از یک حدی بیشتر باعث می شود خودت ضربه بخوری مثل من که مقابل مغرورها، مغرور بودم.

من به نوشته قبلی ام فکر کردم و فهمیدم اختلافات خانوادگی ما حل نمی شود چون همه مغرورند و در مقابل هم حاضر نیستند انعطاف داشته باشند و اعتراف به اشتباه ها و کوتاهی هایشان کنند و با هم مهربان باشند و تا وقتی این گونه باشد اتفاق مثبتی نمی افتد.

در مورد اختلافات سیاسی هم همین گونه است اصولا رهبران سیاسی مغرور هستند و همین غرور از عوامل جذب شدن مردم به آن ها می شود البته برای بعضی ها این غرور پنهان است و گاهی نمایان می شود. نفس انسان خیلی حیله گر است. یکی از مقاله هایی که می گذارم در همین موضوع است.

از آن جایی که فکر می کنم خیلی ها مثل من هستند و در برابر فرد مغرور و متکبر، مغرور و متکبر می شوند پس نتیجه می گیریم مشکلات جامعه و جهان به این راحتی ها و زودی ها حل نمی شود.

غرور تکبر خوب است؟https://rahelehhonari.com/pride/

غرور و خود بزرگ بینی از نظر مولاناhttps://ravanmowlana.com/%D8%BA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7/