از خودکشی بدم میاد!
نمی دونم چرا!؟
اما از آدمی که خودکشی کرده بدم نمیاد!؟
اینکه باید شجاع باشی که دست به خودکشی بزنی درسته!
اما کسی توجه نمی کنه باید شجاع باشی که زندگی کنی!
زندگی همراه با درد و رنج و بیماری جسارت می خواد!
اینکه رها باشی و به آینده فکر نکنی!
مبارزه برای زندگی هم شجاعت می خواد!
حل کردن مسائل هم شجاعت می خواد!
خودکشی صورت مسئله رو پاک کردنه!
فکر می کنی راحت میشی از درد و رنج!
آخه به چه قیمتی!؟
اگه تونستی در شرایط درد و رنجت دوباره چیزی رو پیدا کنی که بهانه ی زندگی کردنت باشه اون وقت به خودت ببال!
هر چقدر بیشتر بفهمی بیشتر رنج می بری!
ولی هر چقدر آگاه تر باشی می تونی رنجاتو کم تر کنی!
زندگی یه بار به ما داده میشه حیفه که ازش استفاده نکنیم!
همیشه خوش بودن خودش ملال و دلزدگی میاره!
خیلی از بچه پولدارای غربی خودکشی می کنند!
خوشی اون جایی معنی پیدا می کنه که از یه ناخوشی گذشته باشی!
آفتاب بعد از طوفان لذت دیدن خاصی داره!
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد
فاضل نظری
واقعا ناراحت کننده است خوی زلزله شده است و هوا برفیست! من نمی خواهم برای مسئولین نامه بنویسم چون که پرونده ی آن ها مشخص است اما انگار مردم خوی فدا شدند تا باز مردم ایران آگاه شوند!؟
تمام غرب برف آمده است و در لرستان و همدان هم انگار شرایط بد است و دولت نمی گذارد خارجی ها به کمک بیایند!
اما من می خواهم یک مقدار به خدا شکایت کنم، مردم غرب ایران و خوی تاوان چه را پس می دهند؟! من هیچ وقت نفهمیدم فلسفه ی بلایای طبیعی چیست؟! تر و خشک را با هم می سوزانند!؟
واقعیتش را بخواهید دیگر خبرها را دنبال نمی کنم چون حالم بد می شود و از این فکرها هم می کنم و پر از سوالات دیگر هم می شوم که جوابی برایشان نیست!؟
زندگی سخت است اما بی پناه ماندن زیر برف و دمای پایین بدون آب و غذا آخر ستم است! اینکه بگوییم این قهر خداست هم برای من قانع کننده نیست! چرا چنین قهری بر این مردم شده است؟! مگر چه کرده اند!؟
مصیبت گاهی امتحان است که مشخص شود چه کسانی در ایمان خود محکم هستند! باز این کمی بهتر است معمولا خداوند کسانی را که دوست دارد سخت بهشان می گیرد!
اما خوب جالبیش این است که مثلا این پدیده ی زلزله برای بخشی از مردم امتحان است و برای بخشی قهر است و البته برای مسئولین هم امتحان است که چه کار می کنند و برای ما مردم هم همین طور!
کلا خیلی پیچیده تر از این حرفاست کار خدا!
آدم خودش را جای دیگران که در رجند بگذارد می فهمد که چه دردی می کشند! البته تا قسمتی! از تخیل تا واقعیت فاصله زیاد است!
خیلی ها اعتقاد دارند کسانی که اعتیاد پیدا می کنند به دنبال لذت جویی هستند اما خیلی از کسانی که اعتیاد دارند برای فرار از درد و رنجشان روی به این چیزها می آورند!
من تا وقتی که خودم دچار احساسات غیر قابل تحمل و شدید نشده بودم فکر می کردم قوی هستم و اعتیاد برای آدم هاییست که دنبال خوش گذرونی هستند و آن قدر جنم ندارند با واقعیت رو به رو شوند!
اعتیاد به هر چیزی که هورمون دوپامین در مغز تولید کند می تواند روی دهد مواد مخدر، سیگار، غذا، آدامس، نوشیدنی های الکلی، رابطه ی جنسی، اینترنت و شبکه های اجتماعی و ... .
وقتی این قدر درد داری که نمی توانی تاب بیاوری و می خواهی فورا حال خودت را عوض کنی احتمال این که روی به این چیزها بیاوری هست!
من حدود 8 سال است به خوردن برای التیام دردهایم معتاد شده ام قبلش اضافه وزن کمی داشتم اما الان اضافه وزنم به اندازه ایست که از نظر پزشکی خودش بیماری محسوب می شود! البته که از خوردن لذت می برم اما وقتی حس بد دارم فقط می خواهم آن احساس هر چه زودتر در من خاموش شود بعضی روزها بهتر هستم اما بعضی روزها خیلی مشغول خوردن می شوم!
وقتی اعتیاد داری ناگهان احساس نیاز می کنی به ماده یا چیزی که آرامت می کند و بعد از استفاده از آن بلافاصله احساس گناه و عذاب وجدان می کنی! می دانی این راهش نیست اما باز هم جلوی خودت را نمی توانی بگیری! می دانی با سلامت و عمر و جانت داری بازی می کنی ولی می گویی ولش کن این بار آخر است! اما هیچ وقت بار آخر نیست!؟
آدم هایی که دردشان تا ته وجودشان نرفته است نمی توانند ما را درک کنند نمی دانند ما چقدر زخمی هستیم و چطور با ما بازی شده است لطفا دیگران را به خاطر اعتیادشان سرزنش نکنید او خودش می داند اما از عهده ی درد و رنجش یا اضطرابش بر نمی آید! لطفا قضاوتمان نکنید!؟
اعتیاد مثل یک گرداب است که وقتی داخلش بیفتی بیرون آمدن ازش سخت می شود و هر چه بگذرد سخت تر هم می شود!؟
هر چه بیشتر بفهمی و خوب باشی احتمال اینکه ضربه بخوری بیشتری است یک نفر می گفت فهمیدن و خوب بودن انگار تاوان دارد!؟
حبیب کعبه جانست اگر نمیدانید
به هر طرف که بگردید رو بگردانید
که جان ویست به عالم اگر شما جسمید
که جان جمله جانهاست اگر شما جانید
ندا برآمد امشب که جان کیست فدا
بجست جان من از جا که نقد بستانید
هزار نکته نبشتست عشق بر رویم
ز حال دل چو شما عاشقید برخوانید
چه ساغرست که هر دم به عاشقان آید
شما کشید چنین ساغری که مردانید
که عشق باغ و تماشاست اگر ملول شوید
هواش مرکب تازیست اگر فرومانید
چو آب و نان همه ماهیان ز بحر بود
چو ماهیید چرا عاشق لب نانید
قرابه ایست پر از رنج و نام او جسمست
به سنگ بربزنید و تمام برهانید
چو مرغ در قفسم بهر شمس تبریزی
ز دشمنی قفسم بشکنید و بدرانید
مولانا