باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

اگه من بگم میگن نه!؟

امروز یه کلیپ از استاد ملکیان دیدم می گفت مردم می گن هر حکومتی بیاد بهتر از این حکومته از کجا معلوم این طور بشه شاید بدترش بیاد!؟ والا من همون موقع این حرف رو می زدم بهم می گفتن نه، روی حرفشون وایمیستادن و باهام دعوا می کردن و می گفتن تو طرفدار حکومتی!؟ ولی وقتی یه آدمی که بهش میگن استاد این حرف رو می زنه همه براش درود می فرستند!؟ این واقعیت جامعه ماست!؟

از طرف دیگه می گن که این انقلاب، انقلاب شیرهاست نمی دونم چه شیرهایی هستند که همه حواسشون به پایین تنه شون هست انگار شیر رو ندیدن اون یه حیوون دیگه است که همه ش به فکر پایین تنه ش هست نه شیر!؟

به نظر من که همه ی مردم ایران دیوانه شدند، نمی دونن چه کار دارند می کنند، جشونه نمی دونم!؟


بعدنوشت: من از این ناراحتم که مردم نگاه نمی کنند نظر یک شخص چقدر درست یا غلطه به این نگاه می کنن که اون شخص کی هست که داره نظر میده و به نظرم این به دلیل این هست که به عقل و هوش خودشون اطمینان ندارند!؟

سوگیری رسانه ها

من چندیست فهمیدم بدبینی من نسبت رسانه ها زیاده از حد بوده است چون که رسانه های به خاطر تعلقی که به جریان یا جامعه ای دارند به همان نسبت سوگیری نیز دارند البته پروپاگاندا وجود دارد به خصوص در کشورهایی مثل ایران که آزادی بیان وجود ندارد اما در کشورهایی که مطبوعات و رسانه ها آزاد هستند از این شیطنت ها کمتر روی می دهد!

بگذریم که گویا الان دارد در کنگو اتفاقاتی می افتد اما رسانه های فارسی زبان هیچ اطلاع رسانی نمی کنند و در فضای مجازی این موضوع منعکس شده است!

کلا وقتی از اعتماد یک نفر سواستفاده می شود باعث بدبینی او می شود و ترسی در وی شکل می گیرد که به همه با دیده ی شک می نگرد و کوچکترین چیزها را در ذهنش بزرگ می کند و نتایج نا به جا می گیرد که دور از واقعیت است البته باز هم می گویم خبرها را باید از چند منبع پیگیری کرد چون گاهی می بینی دقیقا اخبارشان و تحلیل هایشان برعکس هم است!

هوس قیمه و پیتزا

چند وقت پیش یکی از بچه ها در مورد هوس قیمه نوشته بود راستش من اصلا قیمه دوست ندارم البته می خورم اما این جوری نیست هوس کنم ولی ایشون همچین با آب و تاب تعریف می کرد دل من رو آب انداخت، بعد گفت ببخشید حسرت به دلتون کردم، می خواستم بهش بگم آخه قیمه چیه که حسرتش رو بخوریم؟! نگفتم، گفتم شاید زشت باشه، حالا به نظرتون زشت بود می گفتم؟!

حالا اینا رو گفتم چون دیروز روز پیتزا بود عکسای هوس انگیز گذاشته بودند اما من هوس نکردم پیتزاهای حالا خوشمزه نیست قیافه هاشون خیلی خوبه اما مزه ی خاصی ندارند!؟ نمی دونم بچگی ما انگار همه چی خوشمزه تر بود یا ما بچه بودیم دهنمان خوشمزه بود؟! خلاصه که خوردن هم دیگه فاز شاد کن نمیده بهم!؟

دلم می خواهد بنویسم!

دلم می خواهد بنویسم!

برای این صبح آفتابی!

برای پرندگان که می خوانند!

برای چای نبات خوش عطر و خوشمزه!

برای نان و پنیر!

برای تلگرام!

برای شما!؟

ای کسانی که وبلاگم را می خوانید!

ممنونم که چراغ اینجا را روشن نگه می دارید!

ای کسانی که من را قابل می دانید که به تو صیه هایم گوش کنید!

ممنونم که این قدر خوب و خوش قلب و منطقی هستید!

ایام به کام!

روزگار خوش!

خندان تا ابد الاباد!


* مهرم در دلم قلمبه شده بود!؟ خخخخ

داره بهم خوش می گذره!

نشستم کتاب زنان زیرک رو روی سایت بوکاپو گوش دادم کلی کتاب دیگه هم داره خیلی سایت عالی هست فقط باید اشتراک بخری، از این به بعد به جای گشتن تو شبکه های اجتماعی از این سایت استفاده می کنم خیلی خوبه که کتاب ها رو خلاصه می کنه چون خیلی کتاب ها کلی حجم داره و توضیحات اضافه میده که بی خودی وقتت تلف میشه!

شنیدن این کتاب باعث شد با خودم فکر کنم چقدر خوب که با هیچ مردی رابطه نداشتم و ندارم و واقعا من آدم زندگی مشترک نیستم و تنهایی خیلی بهتره و حالا که حالمم خوبه و سرگرمی های خوب دارم از زندگیم لذت می برم و خوش می گذرونم قطعا یه مدت این طوری هستم تا خستگی های این چند سال از تنم در بره!