چند روز هست که بعد از سال ها احساس سلامتی می کنم، دیگه نمی خوام کاری کنم که حالم بد بشه، مریض بودم و هیچکس به دادم نرسید تازه کلی هم حرف شنیدم انگار که من از قصد دلم می خواد مریض باشم متاسفانه دیگران در شرایطی بحرانی یاریت که نمی کنن هیچ، یک باری هم هستند، واقعیت جامعه ی ما همینه!
امروز یه کلیپی دیدم یه پسر نه یا ده ساله داشت گریه می کرد و به رفیقش می گفت من فکر می کردم تو دوستمی بهت اعتماد کردم، متاسفانه بدی کردن و نارو زدن تو جامعه ی ما نهادینه شده و رسیده به بچه های کوچیک و واقعا این بچه ها چطوری می خوان زندگی کنند و بچگی کنند؟!
من دیگه می خوام به فکر خودم باشم و پا رو خودم نگذارم و از خودم نگذرم و دیگه جوگیر نمیشم به خاطر این آدم ها جانفشانی و ایثار بکنم، قدم به قدم میرم اگر کسی قدمی برداشت منم بر می دارم وگرنه دیگه قدمی بر نمی دارم!
یه عشقم تو دلم هست که خیلی قشنگه سوای اینکه بهم برسیم یا نرسیم یا اون اصلا منو دوست داره یا نه؟! من باهاش زندگی می کنم و پرورشش میدم، عمری دنیا رو جدی گرفتم و جنگیدم چی شد؟! حالا می خوام عشق رو درک کنم و این وسط خودم رو بهتر بشناسم!
خیلی حرف زدم شاید یه بخشیش بیهوده بود اما من دلم برای خودم روشنه و برای مردم هم ناراحتم و فکر نمی کنم با این وضعی که دارن پیش میرن سر از جاهای خوبی دربیارن اما من که سرپرست اون ها نیستم خودشون عاقل و بالغ هستند و آگاهانه دارن انتخاب می کنند!
من باید بروم!
به دنبال سرنوشتم!
باید از خود خالی شوم!
من دیگر آدم عادی نیستم!
تمام پل های پشت سرم شکسته شده اند!
راه بازگشت ندارم!
کنار من خوشبخت نمی شوی!
بی خیال من شو!
آری کنار یارت باش!
با او خوشبخت تری!
می دانم تنهایی آزارت می دهد!
تنهایی دردی کشنده است!
من و تنهایی عمری دمخور هم بوده ایم!
اما آدم در تنهایی و خلوت به چیزهایی فکر می کند که متحولش می کنند!
گاهی دست تقدیر ما را تنها می کند که رو به درون خود بریم!
ببینیم واقعا که هستیم؟!
از زندگی چه می خواهیم؟!
رابطه یمان با خدا چگونه است؟!
گاهی خدا تنهایمان می کند که وقتمان را با او پر کنیم!؟
می دانم سخت است!
می دانم گنگ است!
خدایی که حجاب در حجاب است!
خدایی که صد بازی می کند!
خدایی که به هزار شیوه دلبری می کند!
بعد جفا می کند!
اما اگر خوب نگاه کنی همو وفادارترین است!؟
خوب نگاه کن!
همه برای خودشان ما را می خواهند!
هیچکس واقعا دوستمان ندارد!
هیچکس عشق خالص نیست!
اگر عیب و نقص هایمان را بفهمند طردمان می کنند!؟
هموست که ما را بهتر از خودمان می شناسد و تمام گذشته یمان را می داند اما باز با تمام عشق ما را می خواهد!؟
این فرصت را از دست مده!
حال که تو را می خواند تو هم لبیک گوی!
باشد که رستگار شوی!
باشد که طعم خوشبختی واقعی را بچشی!
باشد که آزاد شوی!
باشد که روی زیبای خود را بینی!
باشد که روی زیبای او را ببینی!
چه از این بهتر؟!
روی او که زیباترین است؟!
گوش او که شنواترین است؟!
عشق او که بی کران و محض است؟!
پس پای نه در راه او!؟
جرئت کن نترس!؟
فرا می خوانندت!؟
او نشسته و منتظر است یکی از ما یادش بیفتیم!؟
او خیلی تنهاست!
آخر ما بندگان خوبی نیستیم!؟
درست درکش نمی کنیم!؟
این همه نعمت به ما داده است!؟
اما ما صرف دنیایش می کنیم!؟
هدرش می دهیم!؟
حیفش می کنیم!؟
تنهاییت را هدر نده!؟
تنهاییت را حیف نکن!؟
تنهاییت را درک کن!؟
معبودت را درک کن!؟
#ماهش
شیخ بهایی از امام صادق نقل می کند که اگر بخواهیم عالم شویم باید به حقیقت بندگی دست پیدا کنیم علم چیزی جز نوری که خدا به قلب انسان می تاباند نیست!
حقیقت بندگی هم سه چیز است:
اول اینکه چیزی که خداوند به بنده عنایت کرده است بنده برای خود نداند، زیرا بنده مالک چیزی نیست، بندگان مال ها را برای خداوند می دانند و به فرمان خداوند استفاده می کنند.
دوم اینکه بنده تدبیر کار خود نکند.
سوم اینکه به آنچه خداوند فرمان داده است مشغول شود و از آنچه پروردگار مانع شده است دوری کند.
اگر بنده آنچه پروردگار عنایت کرده است را از آن خود نداند، بخشش آن در راه پروردگار سهل می گردد و وقتی بنده کار خود را به خداوند واگذارد سختی های دنیا بر وی سهل می شود و اگر بنده آنچه خداوند فرمان داده پرداخت کند و از نهی شده ها مانع شود، در این صورت در دنیا خودنمایی و فخر فروشی نمی کند و اگر خداوند بنده ای را با این سه مورد گرانقدر گرداند، دنیا، شیطان و مردم برای وی حقیر می شوند و دنیا را برای فزونی و فخر نمی خواهد و بزرگی و شرفی که نزد مردم است، نمی خواهد و روزهای عمر خود را تباه نمی سازد و این پرهیزکاریست.
پی نوشت: من فکر می کنم سپردن تدبیر کارها به خدا همان چیزیست که در عرفان به آن قدری بودن می گویند!
ساعت چهار همین جوری رفتم پای تلویزیون، شبکه ماهوارهای کلمه برنامه روانشناسی داشت در مورد مقابله با استرس بود خیلی برنامه خوبی بود گفت می گذاریم رو یوتیوب و یکشنبه هم ادامه میدن بحث رو!
عمه و گیل پیشی حتما ببینیدش، من گشتم رو نت یه مقاله شبیه اون پیدا کردم اما اسلایدا و شکل های اون برنامه کامل تر بود!
لینک مقاله استرس چیست؟https://karboom.io/mag/articles/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B3
پی نوشت: راستی طبق این برنامه رفتارهای من و خیلی از توصیه های اشعار عرفانی ما در مواجهه با استرس ها افراطی هست!؟
آدمیزاد نمی دونم چه جوریه که وقتی حالش خوبه و همه چی خوبه دوست داره یللی و تللی کنه، همه ش خوش بگذرونه!
جالبه که میگن این یکی از ویژگی های نفس هست تو قرآن میگه جزو اونا نباشید که وقتی در خوشی هستند خدا یادشون میره و وقتی در سختی هستند یاد خدا میفتند ولی من دقت کردم من همین جورم!
چند روز پیش، تو کشکول شیخ بهایی هم این مطلب رو کامل از زبان حضرت علی شرح می داد، خیلی عجیبه هر کاری می کنی فکر می کنی الان دیگه خیلی در معنویت پیشرفت کردی ولی می بینی هنوز اول خطی!؟
خلاصه که من باز حالم خوبه و دوست دارم یللی تللی کنم و وقتم رو به بطالت بگذرونم چند روز هم هست حوصله ی شیخ بهایی رو ندارم و نخوندمش، دقیقا از همون روز که مشخصات نفس و سه خصلت بنده رو گفت!؟