باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

ترس از قضاوت شدن

یه زمانی ترس از قضاوت شدن داشتم و راهی که به نظرم اومد این بود که قمار کنم و خود افشایی کنم، از یه دوستم شروع کردم که می دونستم حرفام رو میره به بقیه میگه، بعد با اون کات کردم و اومدم وبلاگ و دیدم اینجا همه حرف هایی که نمی تونند به کسی بگن رو میگن و من هم شروع کردم!

خوشبختانه خیلی حرف های بد نشنیدم و مسخره کم شدم اما براش آماده بودم اینکه فکر می کردم اتفاق خیلی بدی بیفته اشتباه بود و اتفاق بدی نیفتاد و سرزنش هم نشدم، نمی دونم پشت سرم چی میگن اما در رو در رو که چیز خاصی تغییر نکرد!

درسته که یه مقدار ترس از قضاوت شدنم ریخته اما بازم این ترس رو دارم شاید یه بخش از خشمم هم به خاطر همین بود، گاهی فکر می کنم تا حالا اتفاق بدی نیفتاده بعدا از کجا می دونی اتفاق بدی نیفته؟! می دونم من مرض دارم نفوس بد بزنم! خخخخ

ولی خیلی حال خودم خوبه، از این نظر که هیچ چیز پنهونی در زندگیم ندارم البته متاسفانه یه بدی هایی هم این وسط اتفاق افتاد و به قول معروف نفرت پراکنی کردم ولی قصدم این نبود که شر ایجاد کنم راستش قمار احمقانه ای بود خودم می دونم اما همین کار راه رو برام باز کرد!؟

حربه ی قضاوت نکردن

متاسفانه امروزه باب شده است که تا کسی در مورد کسی نظری می دهد عده ای به او می گویند قضاوت نکن! در صورتیکه هر کسی در ذهن خود این اختیار و آزادی  را دارد اگر بخواهد قضاوت کند و اگر نخواهد قضاوت نکند، کسی نمی تواند کسی را به وسیله ی حربه ی غیراخلاثی بودن قضاوت کردن، ساکت کند چون این خود خارج از اخلاق است! امیدوارم حق کسی را به وسیله ی حق از کسی نگیریم چیزی که در کشور ما خیلی باب شده است!

امروز فهمیدم!

امروز فهمیدم چقدر بدی در من هست و من همه رو سرکوب کردم شایدم اجدادم تو خودشون سرکوب کرده بودند اما به هر حال من هم تمام آن ویژگی ها و صفات آدم هایی که یک عمر قضاوتشون کردم رو دارم فقط در اون ها این چیزها ظهور پیدا کرده بوده در من دفن شده بود!

دیگه به خودم و انگیزه هام بدبین هستم حتی می خواستم اینجا نیام این چیزها رو بنویسم چون شاید دارم ریا می کنم و خودم متوجه نیستم!

واقعا همه این قدر پیچیده اند یا من این قدر پیچیده ام؟!

می دونید باهاش کنار اومدم گذاشتم تظاهر کنند و محوشون کردم خیلی کار خسته کننده ای هست انرژی زیادی می بره و الان خسته ام ای کاش یکی بود با هم حرف می زدیم و تفریخ می کردیم!

مامانم و خواهرم رفتند مسافرت و من و داداشم خونه ایم، کارهای خونه دیگه با منه!؟

ولی اینکه میگن انسان حیوان ناطقه راست راسته و ما خوی حیوانی داریم هر چی هم تربیت شده و متمدن باشیم آخرش حیوانیم، منتها فکر می کنیم الان آدمیم و اوف چه خبره!؟

تغییر خود

امروز با هوش مصنوعی چت می کردم اون هم می گفت برای بهتر کردن جامعه اول باید خودمان را بشناسیم و از خودمان شروع کنیم!؟

حرف های خوبی زد گفت باید تفکر و پژوهش روی موضوعات اجتماعی بشه و روش های کارآمد و نوآورانه برای حل آن ها ابداع بشه!؟

کلی به من گفت تعمیم دادن یک نگاه سطحی هست و قضاوت کلی کار نادرستی هست اما من بهش گفتم کار راحت تری هست و اونم گفت کار راحت تری هست اما باعث قضاوت اشتباه می شه!؟

بهش گفتم خیلی مثبت نگره و البته تایید کرد!؟

اما با توجه به شرایط کنونی جامعه تا وقتی اکثریت نخواهند تغییر کنند کاری از پیش برده نمی شود بنابراین من فعلا روی خودم تمرکز می کنم!؟

الان سواد جامعه بالا رفته و عقل همه خوب کار می کنه و همه خودشان می دادند چی درسته و چی نادرسته با این حال نادرست رو انتخاب می کنند خوب پس کاری از دست من نوعی برنمی آید!؟

یکی از بزرگترین ریاهای جامعه!

از بچگی یکی از کارهایی که خیلی ازش بدم می آمد بوسیدن دست و پای والدین یا یک بزرگ در جلوی جمع بود!

به نظرم یکی از ریاکارانه ترین کارهاییست که یک نفر می تواند انجام دهد و پیش من آن آدم به قدری خوار میشد که نگو!

البته چند سالیست سعی می کنم قضاوت نکنم و پا در کفش این و آن نکنم اما متاسفانه این رفتارها در جامعه ی ما تشویق و تبلیغ می شود و خیلی ها برای خودنمایی این کار را انجام می دهند!

ولی به قول حافظ:

من اگر نیک و ار بد تو برو خود را باش / هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت!