از اون روز که گفتم گور بابا و اینا ، دلم می خواد پشت کنم به همه ی آدم ها اما نمی دونم چرا نمیشه؟!
هی توی دلم فحش میدم اما خودم از دست خودم خنده م میگیره!؟
اون حس نفرت رو ندارم البته شاید این خوب باشه!؟
یادمه قدیما عصبانی میشدم سرم داغ میشد بعد گذشت و افسرده شدم و رقت قلب گرفتم دیگه اون جوری نمی شدم فکر می کردم که قوای بدنیم کم شده و نیرو ندارم اما الان باز الکی خوشم!؟
حالا فکر نکنید همه رو بخشیدم و در صلح و آشتی دارم زندگی می کنم نه بابا، از این خبرا نیست فقط تنظیماتم یه مقدار تغییر کرده!؟
سر اینکه الکی فحش دادم هم بلافاصله سزاشو دیدم و تنم ریخت بیرون و هنوز خوب نشده و می سوزه انگار بدجور سوزوندم خواننده ها رو!؟ خخخخخ
خیلی جالبه که من به سرعت کارمای کارهای بدم رو می بینم، گناه نکردن خیلی کار سختیه و دایره ی گناه هم خیلی وسیعه!؟
حالا یه عده با من مخالفن و می گن اینا ربطی بهم نداره و منطقی نیست ولی خوب دنیا خیلی شیوه ها برای حرف زدن داره کارای دیوانه کننده هم زیاد می کنه اگه جای من بودید می دیدید حرف من رو قبول می کردید و منم اگه جای شما بودم رد می کردم!؟
امروز یه تیکه از کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو رو دیدم میگفت کیمیاگری یعنی تبدیل نفرت به عشق و این چیزا! با خودم گفتم من این کتاب رو راهنمایی بودم خوندم از اون موقع دنبال عشقم اما همه چیز برعکس شده! به جای اینکه به عشق و خوبی و صلح برسم بیشتر گرفتار شدم البته از همه لحاظ بدتر نشده ها ، یه پیشرفت هایی هم داشتم اما اتفاقا تنهایی و انزوام بیشتر شده، اعتمادم خیلی خدشه دار شده، دوست داشتن توم مرده و ....
البته شاید اگر دنبال عشق نمی رفتم الان خیلی گرفتارتر بودم والا ما که می بینیم تمام نویسندگان و روشنفکران و فیلسوفان مدرن از ما گرفتارترند! روزگار غریبیست نازنین، روزگار غریبیست! کی چشم ما روشن میشه نمی دونم!؟
یه زمانی ترس از قضاوت شدن داشتم و راهی که به نظرم اومد این بود که قمار کنم و خود افشایی کنم، از یه دوستم شروع کردم که می دونستم حرفام رو میره به بقیه میگه، بعد با اون کات کردم و اومدم وبلاگ و دیدم اینجا همه حرف هایی که نمی تونند به کسی بگن رو میگن و من هم شروع کردم!
خوشبختانه خیلی حرف های بد نشنیدم و مسخره کم شدم اما براش آماده بودم اینکه فکر می کردم اتفاق خیلی بدی بیفته اشتباه بود و اتفاق بدی نیفتاد و سرزنش هم نشدم، نمی دونم پشت سرم چی میگن اما در رو در رو که چیز خاصی تغییر نکرد!
درسته که یه مقدار ترس از قضاوت شدنم ریخته اما بازم این ترس رو دارم شاید یه بخش از خشمم هم به خاطر همین بود، گاهی فکر می کنم تا حالا اتفاق بدی نیفتاده بعدا از کجا می دونی اتفاق بدی نیفته؟! می دونم من مرض دارم نفوس بد بزنم! خخخخ
ولی خیلی حال خودم خوبه، از این نظر که هیچ چیز پنهونی در زندگیم ندارم البته متاسفانه یه بدی هایی هم این وسط اتفاق افتاد و به قول معروف نفرت پراکنی کردم ولی قصدم این نبود که شر ایجاد کنم راستش قمار احمقانه ای بود خودم می دونم اما همین کار راه رو برام باز کرد!؟
ما وقتی خشممان را به کسانی که به ما بدی کردند نمی توانیم ابراز کنیم این خشم به سمت خودمان بر می گردد و دچار نفرت از خودمان می شویم از شدت عصبانیت با خودمان بدرفتاری می کنیم!
این بدرفتاری می تواند باعث شود به خودمان آسیب بزنیم مثلا رژیم سخت غذایی بگیریم یا به مقدار کافی آب ننوشیم یا ورزش نکنیم یا در حالات حادتر رفتارهایی مثل خودزنی پیدا کنیم یا یک عامل انتحاری بشویم و خودمان و بقیه را منفجر کنیم!
اگر به داد خود نرسیم سلامتی بدنمان در خطر می افتد و معمولا بیماری های روان تنی می گیریم یا به اختلالات روانی مثل افسردگی دچار می شویم یا دست به خودکشی می زنیم!
حال با خودمان حساب کنیم که ما یک بدن داریم که تا آخر عمر با ماست اگر می خواهیم تا آخر عمر روی پا باشیم پس لازم است با آن مهربان تر باشیم همچنین روح و روان ما هم این گونه است، پول به دکتر و مشاور دادن و از این دکتر به آن دکتر رفتن بسیار بدتر از رسیدگی به سلامت روح و روان و بدنمان است!
اگر هم به خدا و روز قیامت اعتقاد داریم و به این اعتقاد داریم که اعضای بدنمان در روز قیامت شهادت می دهند لازم است متوجه باشیم که اگر به خودمان ظلم کنیم آن دنیا گردن ما را می گیرند و خدا به خاطر بدرفتاری با خود ما را بازخواست می کند!
بعدنوشت: یک انتقام از ظالم این هست که کاری کنی او به قصد خودش یعنی زمینگیر شدن ما یا خودکشی ما نرسد ما تمام درد و رنج زندگی را تحمل می کنیم تا ظالم به هدفش که نابودی ماست نرسد اگر تسلیم شویم و خودمان را بکشیم او را خوشحال کرده ایم!
آیا این عدالت است با کسی که با ما دشمنی می کند جوری برخورد کنیم که بترسد دیگر با ما دشمنی کند یعنی به اصطلاح زهر چشم ازش بگیریم؟
از کجا می دانید اگر کسی بدی می کند بعدا هم بدی کند؟ شاید از کارش پشیمان شود و توبه کند! شاید هم برعکس کینه به دل بگیرد و بر ضد ما دشمنی بزرگتری بکند!
برای همین گفته اند چشم در برابر چشم، شما نمی توانید اگر یک نفر با مشت به چشم شما زد دست آن را هم قطع کنید که پیشگیری کرده باشید از مشت زدن های بعدی! این تعدی از انسانیت، عدالت و قانون و قانون الهیست!
در ضمن که اگر بخواهیم بر مبنای اخلاق مسیحی جلو برویم باید فرد را بخشید لینک مرجعم را می گذارم البته با قندشکن باز می شود اما لطفا این قدر نفرت را در جهان بیشتر نکنید حتی در جنگیدن عادل باشید!
لینکhttps://www.gotquestions.org/Farsi/Farsi-forgive-others.html