باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن
باده ی دل

باده ی دل

همانکه هستم، هستم ! صرفا جهت تخلیه ی ذهن

فساد و پرهیزگاری

اینم بگم و میرم!

امروز یه متن از اشو خوندم که میگفت مردم میگن که قدرت فساد میاره اما این طور نیست قدرت باعث میشه فساد درون آدم ها ظهور کنه و آدم های فاسد دنبال قدرت می روند!

حالا حرف من این هست که همه فساد درونشون هست یعنی همه ی ما امکان ارتکاب به اعمال فاسد و خطا رو داریم اگر نداشتیم و خطا و فساد نمی کردیم که کار بزرگی نکرده بودیم، قدرت اصلی در این هست در معرض خطا و فساد قرار بگیری و این کار رو نکنی که بهش میگن پرهیزگاری!

البته یه چیز دیگه هم هست وقتی می بینی سیستم یا فرهنگ کاری می کنه که مجبور به فساد و خطا میشی مجبور هستی ازش کناره گیری کنی و خودت رو مدام در معرض گناه قرار ندی چون که وقتی در محیط گناه آلود هستی امکان نداره که تو هم دچارش نشی، خواه یا ناخواه گرفتار میشی!

اینا همه ش نظرات و تجربیات منه، احتمال اشتباه داره چون من یک عقلی اندازه ی خودم دارم و عقلانیتی مخصوص خودم، حتما نقد به نوشته های من وارده!

خنثی کردن افراطی گری

خوب ما متوجه هستیم افراطی گرایی خود باعث به وجود آمدن افرط گرایی دیگر بر ضد آن میشود مثلا حکومت سکولار و ملی گرای پهلوی باعث به وجود آمدن جمهوری اسلامی شد یا افراط گرایی یهودی صهیونیست باعث به وجود آمدن حماس و جنگ شد!

اما به نظر من برای خنثی کردن افراط گرایی، لازم است در ایالات‌متحده آمریکا یک تغییری رخ دهد چون به عنوان یک ابر قدرت با نظام لیبرال خود قطعا زیاده روی هایی می کند و باعث میشود افراط گراهای مسیحی مثل مورمور ها در خود کشورش یا افراط گراهای اسلامی یا اسم دیگرشان بنیادگراها به وجود بیایند پس این دولت آمریکاست که لازم است میانه رو بشود و این هم کار مردم آمریکاست نه ما!

هوش مصنوعی می گوید: 

برای خنثی کردن افراط گرایی، می‌توانید از راه‌های زیر استفاده کنید:
1. ترویج فرهنگ تعدد فکری و احترام به نظرات دیگران: با ترویج فرهنگ تعدد فکری و احترام به نظرات دیگران، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران اجازه دهید که نظرات خود را بیان کنند و آن‌ها را به دقت بشنوید.
2. ترویج آموزش و آگاهی: با ترویج آموزش و آگاهی، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که چگونه می‌توانند بهترین راه‌حل‌ها را پیدا کنند و از نظرات مختلف استفاده کنند.
3. ترویج همبستگی: با ترویج همبستگی، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که همه در یک قایق هستیم و باید با هم کار کنیم تا بهترین نتیجه را بگیریم.
4. ترویج انسانیت: با ترویج انسانیت، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که ما همه انسان هستیم و باید به همدیگر کمک کنیم و به همدیگر احترام بگذاریم.
5. ترویج حوزه‌هایی مانند فرهنگ، هنر و ورزش: با ترویج حوزه‌هایی مانند فرهنگ، هنر و ورزش، می‌توانید افراط گرایی را کاهش دهید. باید به دیگران نشان دهید که ما همه به چیزهای مشترکی علاقه داریم و می‌توانیم با همدیگر در این حوزه‌ها همکاری کنیم.


ولی به نظر من اگر بتوانیم به افراط گرایان ثابت کنیم کارهایشان غیرمنطقیست هوادارهایشان کم می شود آنگاه خود به خود قدرت از دستشان گرفته می شود و به حاشیه می روند و این را هم لازم است قبول کنیم همیشه عده ای افراط گرا خواهند بود اما اگر اکثریت افراطی شوند وضع خطرناک می شود!

خدا و بندگانش

اگر ما قدرتی را سرسپرده اش شویم انگار او را به خدایی گرفته ایم و خدا هم ما را به همان قدرت واگذار می کند و معمولا اتفاقاتی می افتد که آن قدرت به ما پشت می کند تا ما دوباره به سمت خدا بازگردیم!

فقط قدرت هم نیست، ثروت و پول و سرمایه هم می تواند چنین باشد، وقتی همه ش چشممان به مال دنیاست خدا هم آن را از ما دور می کند تا بفهمیم ثروتمندترین شخص عالم خداست!

معمولا هم در این شرایط تا اوج ناامیدی می رویم و بعد خدا دست ما را می گیرد!

به آغوش خدا بازگردیم که مامن اصلی بشر است، بندگی خدا سرافرازانه است اما بندگی غیر خدا مایه ی سرافکندگی می شود!

و این را هم بدانیم وقتی بنده ی خدا باشیم امتحان می شویم تا خلوصمان محک خورده شود بنابراین به بلا دچار می شویم و این بلا شاید سال ها طول بکشد البته خدا اهداف دیگر هم از بلا دارد مثل اینکه پخته شویم، بزرگ شویم، انسان شویم، درکمان بالا رود و ...

به قول مولانا:

در بلا هم می‌چشم لذات او

مات اویم مات اویم مات او

وقتی زندگی تنگ می شود!

وقتی زندگی بهمان تنگ می شود یا به قولی سخت می گذرد چند عامل دارد:

عوامل بیرونی: که در کنترل ما نیستند اگر قدرت و فراست لازم را داریم برطرفشان کنیم خوب بسم الله اما اگر نداریم چاره اش پذیرش و تحمل و سازگاری با آن عوامل است.

عوامل درونی: اما عوامل درونی دست خودمان است در اختیار و  کنترل خود ماست و می توانیم تغییرش دهیم که خود چند دسته می شوند!

- ایمان: اگر ایمان به خدا نداریم یا ایمانمان کم است شرایط سخت شده است که به سوی خدا بازگردیم،‌ پس لازم است رابطه ی خود را به خدایمان تقویت کنیم!

- اخلاق: شاید اخلاقی داریم که باعث درد و رنج ما می شود و لازم است آن را پیدا کنیم و برطرف کنیم!

- عادت: شاید عادت های مخربی داریم که لازم است شناسایی شوند و با عادت های خوب جایگزین شوند!

- تفکرات و باورای خودمان: شاید در ذهن تفکرات  منفی و باورهای مخرب  داریم که باعث می شود موقعیت های ناخوشایند را جذب کنیم در این صورت لازم است ذهن خود را اصلاح کنیم!

این تمام تجربه ی من از سال ها تحقیق و مطالعه روی خودم بوده است امیدوارم مفید باشد.

داستان خورشید و باد

روزی خورشید و باد ، با هم گفتگو می کردند .

کم کم  صحبتشان به یک اختلاف نظر رسید .

آنها هر کدام تصور می کردند که از دیگری قویتر است .

هر کدام از کارهای بزرگشان صحبت می کردند  و سعی می کردند که دیگری را راضی کند که حرف او را بپذیرد . کم کم این اختلاف نظر بیشتر شد .

یکباره مرد رهگذری را دیدند .

با هم قرار گذاشتند که از مرد بخواهند تا بین آن دو داوری کند .

مرد به آنها گفت : خوب بهتر است شما را بیازمایم . او گفت هر کدام از شما ها بتواند کت مرا در آورد ، او قویتر است .

اول باد شروع کرد .

خورشید  پشت ابرهارفت تا مزاحم باد نباشد .

باد شروع به وزیدن کرد . مرد کتش را محکم گرفت .

باد تندتر و بیشتر وزید ، ولی هرچه باد بیشترمی شد . مرد محکمتر لباسش را می گرفت تا باد آنرا نبرد .

باد از وزیدن ایستاد ، خسته به کناری رفت . نوبت خورشید رسید تا خودش را بیازماید .

خورشید از پشت ابر بیرون آمد و درخشید .

درخشنده تر از همیشه می درخشید  . هوا گرم و گرمتر شد . مرد از گرما کلافه شده بود . دیگر نمی توانست در زیر آن آفتاب داغ ، کتش را تحمل کند .

و مجبور شد که کتش را در آورد .