می خواهید بدانید در چه کاری استعداد دارید، ببینید چه کاریست که موقع انجام آن ذوق می کنید و ساعت ها به آن مشغول می شوید و زمان از دستتان در می رود و از همه مهم تر از انجام دادنش لذت می برید!
شاید بگویید بازی های رایانه ای یا گوشی بازی اما این کارها چندان مفید نیستند، اگر می خواهید زندگی خود را بسازید یک کار مفید و یک سرگرمی مفید داشته باشید!
برای من نوشتن، چنین حسی می دهد یا نقاشی کردن یا شعر خواندن، یک زمانی برنامه نویسی و نجوم برایم چنین حس هایی داشت!
بله در طول زمان ممکن است علایقتان تغییر کند، انسان ابعاد گوناگون دارد و در هر سن و شرایطی بعضی ابعاد برجسته تر می شوند!
امیدوارم نوشته ام در راه خودشناسی و استعدادشناسی برایتان مفید باشد، توجه داشته باشید شاید کاری که درش استعداد دارید را هنوز امتحان نکرده باشید پس کارهای مختلف را امتحان کنید تا استعداد خود را بیابید!
وقتی کارمان گیر می کند و اوضاع آن جوری که ما می خواهیم پیش نمی رود می توانیم چند کار انجام دهیم تا خداوند گره از کارمان باز کند.
ابتدا می توانیم تا جایی که برایمان امکان دارد گره از کار دیگران باز کنیم و به دیگری محبت کنیم و برایشان وقت بگذاریم، لازم نیست حتما کمکمان مادی باشد، مثلا می توانیم یک کتاب به یک نفر معرفی کنیم یا مشاور خوب یا استاد خوب به یک نفر معرفی کنیم، همین کارهای کوچک که به چشممان نمی آید می تواند مسیر زندگی یک نفر را تغییر دهد.
در گام بعدی می توانیم متوجه و آگاه رفتارها و اخلاق های خودمان با دیگران شویم و آن ها را اصلاح کنیم، ما خیلی وقت ها عادت ها و رفتارهایی داریم که دیگران را آزار می دهد و خودمان خبر نداریم و بعد شکوه و شکایت داریم چرا کارمان گیر می کند یا دیگران با من خوب نیستند!
یادمان باشد لازم است این کارها را برای مدت زیادی انجام دهیم تا در ما نهادینه شود اگر فکر کنیم چند بار چنین کردم پس باید جوابش را زود ببینم در اشتباهیم، حواسمان باشد گاهی کارمان در دنیا گیر می کند که به سمت خدا و معنویت برویم و شاید سال ها هم گره از کارمان باز نشود و ما لازم است سال ها خودمان را تغییر دهیم تا بالاخره گشایشی صورت بگیرد!
آن کس که خالق و پروردگار ماست بهتر می داند چه چیز برای ما خوب است و زمانش کی است پس به خدا اعتماد می کنیم و در مشیت او صبر می کنیم و رضا می دهیم به هر آنچه برای ما مقدر کرده است!
دلایل خوب برای احساس های بد، نام یک کتاب روانشناسی است که امروز با آن آشنا شدم، منظورش این است که شاید ما در ناخودآگاه خود دلایل خوبی برای اضطراب، افسردگی، پرخوری، بی حوصلگی و ... داریم!
نسخه ی الکترونیک کتاب را گیر آوردم اما فکر نمی کنم بخوانمش چون که آنچه باید می گرفتم را از روی جلدش گرفتم!
واقعا همین طور است من برای مواجه نشدن با حقیقت احساس های منفی دارم چون نمی خواهم زیر بار حقیقت بروم و بار زندگیم را به دوش بکشم و با مشکلات دست و پنجه نرم کنم، ازشان فرار می کنم و حاصلش این احساسات منفی هست، باید شجاعت لازم در روبرو شدن با سختی ها را پیدا کنم و نترسم از آن چیزهایی که یک عمر ما را با آن ها ترسانده اند!
در این سایت می توانید در یک خط شخصیت خود را توصیف کنید و سپس تصویر خیره کننده ای از خودتان را ببینید. می توانید از این عکس ها به عنوان تصویر پروفایل یا پس زمینه استفاده کنید.
در این سایت می توانید تخیلات خود را به فیلم تبدیل کنید. فقط کافی ست تصورات و ایده های خود را به صورت متن ارائه کنید و رویاهای خود را در تصویر ببینید.
این سایت یک ابزار بازنویسی مبتنی بر هوش مصنوعی برای تقویت مهارت نوشتار است. این سایت کمک می کند بهتر، سریع تر و هوشمندانه تر بنویسید.
این سایت مانند یک استودیوی فیلم کامل است با این تفاوت که در مرورگر خود به آن دسترسی دارید. این ابزار هوش مصنوعی می تواند به طور خودکار صحنه های لایو اکشن، نور، پویانمایی و آهنگسازی را اعمال کند.
این سایت یک ابزار هوش مصنوعی برای داستان نویسی است و می تواند از هر نوع محتوایی یک داستان قدرتمند بسازد. نوشتن یک روایت، تولید تصاویرجذاب و تبدیل محتوا به نمایشنامه.
بعدنوشت: من این معرفی رو از جایی برداشتم فکر می کردم درسته امروز رفتم Tome رو عضو شدم هر فایل متنی از رزومه تا مقاله تا صفحه ی وب و ... میشه باهاش درست کرد به جز داستان!؟ البته دستیار خوبیه!
امروز فهمیدم خواستن آسایش و آرامش یک دام بزرگ هست و من سال ها به دنبالشون بودم!
اصلا روی آوردن من به خدا برای این بود که از بچگی یه استرس یا اضطراب یا بی قراری داشتم نمی تونم با واژه ها توصیفش کنم همین الان که دارم حرف می زنم باهامه پایین شکمم حسش می کنم وقتایی که شدیدتره تو قلبم هم هست و کاملا بی خودی هست و منشاش رو نمی دونم اما وقتی تحت استرس قرار بگیرم مثل مرغ سر کنده میشم می خوام خودم رو بزنم به در و دیوار!
خلاصه که روی آوردن من به خدا برای این بود که دنبال آرامش بودم و خلاصی از این احساسات که البته کمک کننده بود هر چه گذشته بیشتر آرامش بدست آوردم اما انگار گوشه ی امن نشستن کار درستی نیست چون هیچی بدست نمیاری!
دیروز بخش دلیری و امروز بخش دادگری کتاب کتاب مقدس عشق رو خوندم و همین طور دو بخش از کتاب پیامبر خلیل جبران، اونجا در مورد این موضوعات صحبت کرده بود و من هم یه جستجویی کردم یه سری شعر و نوشته پیدا کردم!
ولی من تازه آسایش و آرامش رو پیدا کردم، بذارمش کنار و برم تو دل مشکلات؟!