یادم هست خیلی سال پیش با یک آقایی در چت آشنا شدم که زال بود، خیلی هم به نظر عصبی می رسید اما با من خوب بود، یه مدت چت می کردیم بر خلاف بیشتر آقایون حرف های خاک بر سری نمی زد، هنوزم تو اینستاگرام دارمش، چند وقت پیش هم با هم حرف زدیم!
حالا اینا رو گفتم که بگم برای بعضی آدم ها نمیشه همین طوری باهاشون ارتباط داشته باشی مگر اینکه واقعا دوسش داشته باشی چون با این آدم ها به اندازه ی کافی بازی شده از همون بچگی متفاوت بودن و بابتش خیلی اذیت شدن و کنارشون بودن خیلی سخته!
من این سال ها تو نت با خیلی ها چت کردم آدم های جورواجور، تجربیات خاصی کسب کردم آدم هایی رو دیدم که اختلال روانی داشتن یا ناتوانی جسمی داشتن، چند روز پیش یکی از دوستان اینترنتیم گفت با آقایی آشنا شده که اسکیزوفرنی داره خیلی موفق بوده اما دچار این بیماری شده و حالا تنهاست، میگفت می تونم باهاش خوشبخت بشم؟ منم بهش گفتم اگر واقعا دوسش داری و رفتارهای غیرعادیش رو می تونی تحمل کنی این کار رو انجام بده وگرنه خودت رو به دردسر ننداز! دو تا فیلمم بهش معرفی کردم که ببینه!
البته برای آدم معمولی و نرمال هم لازمه که واقعا دوسش داشته باشی تا کنارش باشی ما خیلی وقت ها اولش فکر می کنیم یه نفر رو دوست داریم اما بعد که آشناتر میشی می بینی یه اخلاق هایی داره که خوشت نمیاد و می کشی عقب! در واقع دوست داشتنت واقعی نبوده، خوبه به این نکات توجه کنیم!
روز یادآوری حمایت از کودکان کار است!
با خودم فکر کردم اگر جای یکی از این بچه ها بودم چه میشد؟!
آن موقع چقدر خشمگین بودم!؟
فکر کن از بچگی توی خیابون ها ویلون باشی!؟
با هر کس و ناکسی هم برخورد داشته باشی!؟
هزار تا بلا سرت بیاد، هی کتک بخوری، باید کتک زدن رو هم یاد بگیری!؟
هیچ وقت نتونی درس بخونی!
اصلا کسی بهت اهمیت نده!؟
اون موقع چه احساسی داری؟!
شاید خیلی چیزهای دیگه هم باشه که من ازش بی خبرم!
ولی این بچه ها تو محیط هایی بزرگ میشن که واقعا آلوده است!؟
با فرهنگی که شاید اصلا نشه اسمش رو گذاشت فرهنگ!؟
در مقایسه با این افراد من خیلی خوشبخت بودم!
درسته خاطرات ناخوشایند داشتم اما دیگه فراموشم شده!
هر کسی تو زندگیش سختی داره!؟
بعضی ها بلاها و سختی ها از پا درشون میاره!؟
ولی واسه من درس زندگی بوده و بزرگم کرده!؟
دیگه ناراحت از گذشته نیستم!؟
یوسفم برادراش انداختنش تو چاه، بعد غلام شد بعد زندانی شد کلی بلا سرش اومد تا آخرش رستگار شد!؟
هر کسی رو نگاه کنی زندگیش بالا و پایین داره!؟
زندگی هیچ کس یه خط صاف نیست یا همیشه در اوج نیست!؟
شاید من خیلی رویایی بودم و البته آرمان گرا!؟
گذشته درگذشته، ازش باید بیام بیرون!؟
زندگی خیلی خوشی ها برام داشته اما ذهن من اون ها رو عادی می بینه!؟
شایدم حرص میزنه برای خوشی های بیشتر!؟
و ناخوشی ها رو از خودم می رونم!؟
یه خاطره ی بد رو تو ذهنم بزرگش می کنم!؟
به قول مولانا باید خشم و کینه و کبر و حسد و حرص و طمع رو بریزم دور!؟
حداقل هوشیار باشم کی اینا فعال میشند و درگیرشون نشم!؟
من خیلی ساده این چیزها رو گرفته بودم!؟
در صورتیکه به هزار شکل خودشون درمیارن و فریبت میدن!؟
خودشون زیبا و منطقی جلوه میدن!؟
اصلا نمی فهمی که چیه!؟
امروز یه چیزی خوندم میگفت مردم دنیای مدرن خودپسند هستند اصلا یکی از نشانه های دنیای مدرن هست!؟
اصلا همین حمایت از کودکان کار رو از روی همین خودپسندی انجام میدیم!؟
چون تبلیغ میشه که کار خوبیه و من می خوام کار خوب کنم انجامش میدم!؟
دیگه گرفتاریم به جای درمان خودپسندی و چیزهای دیگه فرهنگسازی می کنن یا جریمه می کنن یا کارهای دیگه!؟
امروز در گوگل مونس تنهایی را جستجو می کردم عکس یک خانم را آورد که نسبتا مسن بود ولی آرامشی عمیق در ایشان بود و من کمی شعر مولانا را خواندم و به خودم فکر کردم، احساسم عوض شد دیگر گذشته را و آدم ها را رها کردم، دیگر از رفتارهای خواهر کوچکم ناراحت و عصبانی نیستم کما اینکه چند روز است رفتارش تغییر کرده است و از دست پدر و مادرم عصبانی نیستم، احساس بد نسبت به آدم هایی که از بچگی تا جوانی، آزارم دادند و بدی بهم کردند ندارم من هم رفتار درستی با آن ها نداشتم من حلال می کنم از آن ها هم می خواهم حلال کنند و ببخشندم می خواهم از گذشته سبک شوم و باری بر دوشم نباشد و زندگی جدیدی را شروع کنم، آسیب هایی که دیده بودم برطرف شد و دیگر باید تنها باشم!
بعدنوشت: عجله کردم برای این هنوز آماده نیستم منظورم حلال کردن تمام اونایی که آزارم دادن و بهم بدی کردند، شاید تا چند روز آینده به این درجه برسم!
آیا می دانستید اگر در کودکی از پدر زخم بخورید همیشه با تمام جنس مذکر مشکل خواهید داشت؟ یا اگر از مادر زخم خورده باشید با تمام جنس مونث مشکل خواهید داشت؟ و اگر از هر دو زخم خورده باشید با تمام آدم ها مشکل خواهید داشت؟!
می دانید هر چه الکی بگویید خانواده ی مهربانی داشته اید این رفتارتان نشانگر این است که حتی به خودتان دروغ می گویید و با خودتان صادق نیستید! شما نفرتتان را از والدینتان سرکوب کردید چون فکر می کردید بچه ی بد از والدینش نفرت دارد و بعد خودش را به شکل های دیگر نشان می دهد!
این یک واقعیت است در عصر ما بیشتر پدر و مادرها به کودکانشان ضربه می زنند مگر اینکه قبل از بچه دار شدن دیوانگی های خود را درمان کرده باشند!
الان اخبار گفت برای ریاست جمهوری باید بالای 35 سال باشی! یعنی من تازه داخل آدم حساب میشم چرا فکر می کنم دیگه زندگیم تموم شده و پیر شدم؟!
چند جا خوندم نویسندگان گفتند زندگیشون تازه بعد از 40 سالگی شروع شده بعد من میگم وای الان نزدیک 40 هستم موهام سفید شده!؟
من انگیزه ی زندگی ندارم البته تازه فهمیدم من ناخودآگاه همه ش دنبال اینم که از زندگی لذت ببرم یعنی هر کاری می کنم لذت اولویتمه و الان دیگه چیزی نیست ازش لذت ببرم برای همین انگیزه ندارم!؟
اینم از من!