باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

روزنوشت بی خوابی

روزی که گذشت با زلزله شروع شد!

بیدار در تختخواب بودم که یکهو همه جا لرزید!

تلگرام رو که چک کردم دیدم آقای مهرجویی و خانمشون به قتل رسیدند!

شایعه ها و تزها شروع شد!

ظهر رفتم اینستاگرام!

فیلم بچه های تکه تکه شده ی غزه رو یه پیجی گذاشته بود!

بعد هم حال های عجیب و غریب داشتم!

الانم خوابم نمی بره اما حال دیوونگی ندارم!

دیگه فکر کنم باید زبانمان را ببندیم!

هر حرفی بزنیم اوضاع بدتر میشه!

نمی دونم چی می خواد بشه!؟

به خاطر خودم!

خوب من فکرامو کردم، یادم افتاد من به خاطر خودم نباید با زبان به بقیه آزار برسونم!؟ یادم افتاد به خاطر خودم شروع به عشق ورزیدن کرده بودم!؟ یادم افتاد نباید از بقیه توقعی داشته باشم!؟ منتها نمی دونم سیستم ایگو چه شکلی هست که کاری انجام میدی خود به خود توقع داره از اون طرف بازخورد مثبت بگیره!؟ یه بخش خشمم به خاطر همینه هر کار می کنم آدما باهام خوب بشند،  نمیشند؟! شاید من هنوز کودکم و می خوام مثل بچگیم باهام مهربون باشند!؟ شاید واقعا همینه من یه بچه ی خوشگل بودم بچه های خوشگلم همه دوسشون دارن اما وقتی یه کم بزرگتر شدم بازیگوشی می کردم و رفتار همه باهام عوض شد دیگه هیشکی دوستم نداشت!؟ اینا از بچگی توم مونده!؟ باورهای کودکانه؟!

پشیمانی

امروز صبح وقتی بیدار شدم کمی در تخت ماندم و فکر کردم به کارهایی که چند سال اخیر کردم، واقعیتش رو بخواید جزئیاتش را فراموش کردم اما می دانم با زبانم گناه کردم و ظلم کردم، آن موقع فکر می کردم کار درستی کرده ام اما بعد نتیجه اش خوب نبود، چه تغییراتی که در خودم رخ داد، چه تغییراتی که در دیگران رخ داد واقعا پشیمان شدم و عرق شرم بر پیشانیم نشسته!

واقعا خریت کردم و به جای اینکه فکر کنم و راه های بهتر را پیدا کنم راه های دم دستی و اشتباه که در دیگران دیده بودم را استفاده کردم و خوب جای تعجب ندارد که شکست خورده ام و حال نمی دانم چگونه باید کفاره ی این گناهان را بدهم!

می گویند آدم و حوا از خدا سرپیچی کردند و از میوه ی درخت ممنوعه خوردند و از بهشت رانده شدند و کلی مصیبت کشیدند تا کفاره ی گناهانشان را بدهند هر چند دست آخر رستگار شدند اما ما فرزندان آن ها که به قول مسیحی ها در گناه زاده شده ایم و این همه در طول عمر خود گناه می کنیم چه کفاره ای باید بدهیم؟! (کفاره را می توان با کارما هم معنی گرفت)!

زبان و گلو و ذکر

کلاس یوگا که می رفتم یک خانمی میانسالی مربیمون بودند ایشان اصلا مذهبی نبودند و آن موقع (یعنی قبل کرونا) عکس پروفایل هایشان در شبکه های اجتماعی بدون حجاب بود!

اما یک جلسه در مورد قدرت ارتعاشی که صوت در بدن ایجاد می کند صحبت کردند اینکه ذکر گفتن چه تاثیری در گلو دارد و حرکت زبان و حنجره و تارهای صوتی چه انرژی ای دارد!

ایشان می گفتند ثابت شده است کلمه ی الله تمام بدن را تحت تاثیر قرار می دهد البته وقتی که با همان لهجه ی عربی بیان شود!

من خیلی حرفیشان را دقیق به خاطر نمی آورم اما خیلی جالب است که زمین انرژی منفی بدن را می گیرد یا ذکر در تمام بدن ارتعاش ایجاد می کند و سطح انرژی را بالا می برد!

یک بار که حال خوشی نداشتید امتحان کنید لازم هم نیست زیاد ذکر بگویید به اندازه ی بند های انگشتان یک دست، لا اله الا الله و الحمدلله و سبحان الله و الله اکبر و استغفرالله ربی و اتوبه الیه و العفو و این ذکرهای متداول را بگویید حالتان خوب می شود!


*اگر دیکته ذکرها را اشتباه نوشتم عذر می خواهم من زبانی این لغات را یاد گرفته ام!

نابود شدم

نابود شدم!

عشق تو مرا نابود کرد!

دیگر توان ندارم!

دیگر انگیزه ی هیچ کاری را ندارم!

در درونم باتلاقی به وجود آمده است!

من خودم، خودم را با دستان خودم و با زبان خودم نابود کردم!

حال دیگر گریه و شیون چه فایده ای دارد؟!

در یک لحظه خر شدم و خریت کردم!

فکر کردم هر کاری بکنم دیگر اشکال ندارد!

من همه چیز را بهم ریختم!

من مغرور شدم!

من مغرور شدم و به خودم عجب کردم!

پشیمانم اما پشیمانی چه فایده ای دارد؟!

آب رفته به جوی باز نمی گردد!!!

بله باز نمی گردد!!!

از خودم حالم بهم می خورد!