باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

جاذبه و دافعه در عشق

من هر گاه ازت دور می شوم احساس جاذبه و عشق می کنم اما چند روز نمی گذرد که این احساس جای خودش را به انزجار و دافعه می دهد!

 من عاشقت نیستم، این ها همه نشان می دهد من عاشقت نیستم!

تو آینه ی منی و فقط همین!


#تیکه_کتاب


این قانون سایه است. هنگامی که به کسی دافعه یا جاذبه شدیدی دارید، در حال فرافکنی هستید. یعنی شما یک محتوای درونی را که به حالت هشیاری و آگاهی نرسیده است، به شکلی غیرارادی به دیگری نسبت میدهید. این محتوا می‌تواند بخشی از نامطلوب‌ترین وجوه شما باشد که نمی‌خواهید بپذیرید و یا می‌تواند بخشی از فضایل شما باشد که به منصه ظهور نرسیده است.

وقتی از کسی ابراز تنفر می‌کنید یا به کسی اظهار عشق می‌کنید، حواستان به خودتان باشد. شما در حال فرافکنی هستید. آنچه در دیگری نفرت یا عشق شما را برانگیخته است، متعلق به خودتان است.


 #مایکل_دانیلز
#خودشناسی_با_روش_یونگ

عشق و شهوت از نگاه اشو

‍ پرسش:
مرزهای تفاوت عشق حقیقی و شهوت در چیست؟

پاسخ اشو:
آیا تاکنون به هیچ شئ‌ای عاشقانه نگریسته‌ای؟ شاید عاشقانه سخن گفته باشی، اما شاید هرگز درک نکرده باشی که نگریستن عاشقانه یعنی چه!
چهره‌ای زیبا، بدنی زیبا، تو به آن نگاه می‌کنی و احساس می‌کنی که عاشقانه به آن نگاه می‌کنی...

ولی چرا به آن نگاه می‌کنی؟
آیا مایلی چیزی از آن بدست آوری؟
آنگاه این شهوت است و عشق نیست. آیا می‌خواهی بهره‌کشی کنی؟ این شهوت است نه عشق.
در واقع تو فکر می‌کنی که چگونه از آن استفاده ببری. چگونه تصاحبش کنی. چگونه از آن بدن وسیله‌ای بسازی برای کامیابی خودت.

بگذار این معیار باشد:
شهوت یعنی چگونه برای کامیابی خودت استفاده کنی.
عشق یعنی کامیابی تو ابداً مطرح نیست.
در واقع شهوت یعنی دنبال بدست آوردن بودن، و عشق یعنی چیزی بخشیدن... اینها درست مقابل یکدیگرند.

اگر چهره‌ای زیبا ببینی و عشقی نسبت به آن چهره احساس کنی، احساسِ بی‌درنگِ تو در آگاهی‌ات این خواهد بود که چکار کنی تا او را خوشنود سازی... در اینجا خودت اهمیت نداری، «دیگری» مهم است.

عشق، یک تسلیم است.
شهوت، یک تهاجم.

بسیاری در شهوت هستند و از عشق سخن می‌گویند... آنچه می‌گویی بی معنی است پس فریب نخور. به درون بنگر آنگاه به این ادراک خواهی رسید که در زندگی‌ات حتی یک بار نیز به کسی یا چیزی عاشقانه نگاه نکرده‌ای. در واقع اگر تو عاشقانه به چیزی مادی و بی جان نگاه کنی، آن چیز به یک شخص تبدیل می‌شود... نگاه عاشقانه‌ی تو کیمیاگر می‌شود. و کلیدی می‌شود تا هر چیزی را به شخص تبدیل کند و آن را ارزشمند سازد. اگر به یک درخت عاشقانه بنگری، درخت یک شخص می‌شود.

عکس این نیز صادق است.
هرگاه با چشمانی شهوانی به یک شخص نگاه کنی، آن شخص به یک شئ تبدیل می‌شود. برای همین است که چشمانِ شهوانی دافعه دارند و گزنده‌اند! زیرا هیچ کس مایل نیست یک شئ باشد.

«عشق» والاگرا است
و «شهوت» زشت و پست کننده.

عشق، همه کس و همه چیز را منحصر بفرد می‌سازد. اما شهوت و رابطه‌ی شهوانی، شخص را در حد یک کالا و شئ نزول می‌دهد که فقط وسیله‌ای شده برای کامیابی دیگری.
و این یکی از غیر انسانی‌ترین کارهایی است که انسان انجام می‌دهد؛ تبدیل شخص به شئ ...

#اشو

کتاب آگاهی

کتاب صوتی کتاب آگاهی سوزان بلکمور رو پیدا کردم دو فصلش رو گوش کردم خود کتاب رو چند سال پیش گرفتم اون موقع یه کمش رو خوندم دیدم داره بحث های فلسفی می کنه گذاشتمش کنار اما الان مجبورم گوشش کنم چون می خوام خوب بفهمم! اخبار و فلسفه همیشه من رو دنبال می کنند منم هر چی فرار می کنم اونا قید من رو نمی زنند!

یه چیزی که چند وقت هست بهش دارم فکر می کنم این هست که اگر عارف آخرش فنا میشه در خدا یا هستی یعنی آگاهی شخصیش رو از دست میده پس این همه تمرین های معنوی مراقبه و ذهن آگاهی به چه دردی می خوره؟ شاید مفهومی که از فنا به ما گفتند اشتباه هست اما آگاهی یعنی من و فنا یعنی منی دیگر وجود ندارد!


راستی درون پرانتر تیم فوتبال نوجوانان ایران، تیم نوجوانان برزیل رو برده، عجب بازی بوده اول عقب افتادن بعد بردن، خیلی خوبه

تکرار در زندگی

مامانم از بچگی بهمون می گفت نماز خوندن مثل غذا خوردن هست هر روز سه نوبت باید انجامش بدی چون همون جور که بدن به غذا احتیاج داره روح هم به غذاش که نماز باشه احتیاج داره البته نمازهای ما که سر تکلیف بود معمولا فکرم جای دیگه بود و کلمات رو تکرار می کردم الان هم چند سال هست بی عار شدم و با خدا لج کردم نماز نمی خونم، دلم می خواست نماز واقعی می خوندم با حضور قلب و ذهن اما فکر من یه دقیقه آروم و قرار نداره البته خدا همون نمازهای داغون من رو قبول کرد!

حالا نه تنها نماز خوندن مثل خورد و خوراک و خواب واجبه بلکه تمرینات مراقبه و تنفس و ورزش هم واجبه البته ما تاثیر این چیزها رو در کوتاه مدت متوجه نمی شویم بلکه در دراز مدت اثر خودش رو نشون میده البته این جور که تجربه من میگه!

و نکته ی آخر اینکه اگر می خوایم اون احساس واقعی تمرینات معنوی رو بدست بیاوریم لازم است خواب و خورد و خوراکمون رو کم کنیم تا جایی که من فهمیدم روح در بدن اسیر هست و اگر بخواد به مدارج بالا برسه تن باید ضعیف بشه و به خواسته هاش نرسه اما این کارها رو باید زیر نظر استاد انجام داد خودسر انجام بدی مثل من میشید که برعکس شدم البته گاهی فکر می کنم تن فربه من نشان از نفس فربه من میدهد که من ازش بی خبرم، اون گوشه موشه ها یه خبری هایی هست قایم شده من نبینمش خودش رو استتار کرده!؟

ولی اینکه زندگی همه ش تکرار هست خودش روح من رو آزار میده من تنوع رو دوست دارم و از تکرار و یکنواختی فراری هستم اما موفقیت در سایه ی تکرار یکنواخت و هماهنگ بدست میاد و من هنوز نتونستم این رو به کودک درونم حالی کنم و مثل بچه ها گوش به بازی هستم!؟

هوش مصنوعی و آگاهی و کتاب

امروز روی آپارات یه گفتگو دیدم از یه استاد دانشگاه تهران، در مورد هوش مصنوعی و تمدن لینکش رو می تونید بزنید، جالب بود، آخر گفتگو دو تا کتاب معرفی کرد یکیش در مورد آگاهی بود رفتم این کتاب رو از سابت ناشر بگیرم دو تا کتاب دیگه هم در مورد آگاهی گرفتم، به نظر خیلی جذاب می رسند فقط بخونم چون من هنوز دقیق نمی دونم آگاهی چیه؟! البته هنوز خود دانشمندان هم درست نمی دونند!

خود گفتگو هم خیلی جالب بود واقعا فکرش رو نمی کردم هوش مصنوعی می تونه در آینده این قدر کارهای مختلف بکنه و یه کتاب هم در مورد هوش مصنوعی معرفی کردند که دیگه اون رو فعلا سفارش ندادم باشد تا عمری باشه و من باز بخونم،  آخه یه مقدار از حوزه ی روانشناسی خسته شدم از حوزه ی دین و عرفانم خسته شدم شاید این کتاب ها یه مقدار بهم نشاط بده!

آها راستی یه نکته ی جالب گفتند که هوش مصنوعی می تونه سوگیری داشته باشه چون پایگاه دانشش سوگیری داره لاجرم تحلیلی که می کنه با سوگیری هست به این دقت نکرده بودم و اینکه ما باید یاد بگیریم چگونه از هوش مصنوعی سوال بپرسیم تا جواب درست بده و باید یاد بگیریم جواب هاشو تحلیل کنیم تا یه موقع جواب نادرست داد متوجه بشیم!