باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

اربعین

امروز از صبح که بیدار شدم خیلی خوابم می اومد! هنوزم خوابم میاد!؟ بعد از صبحونه با گوشی آهنگ بی کلام گذاشتم و روی مبل چرت زدم! بعد که بیدار شدم پشتم درد می کرد یه مشت و مال می خواست اما خودم ماساژش دادم بهتر شد!

ظهر به مناسبت اربعین برامون شله آوردن این غذا سنگینه و به من نمی سازه من فقط یه ظرف کوچیک خوردم روش هم نوشابه کوکا و چای خوردم ولی الان دل دردم البته خفیفه!

کربلا چه شلوغه؟! فیلماشو تو تلویزیون دیدم!

مالک تلگرامم گرفتن!؟ این قدر که کانال غیراخلاقی تلگرام داره، تازه اتهام های دیگه هم بهش زدن! همستر و داگز که لیست نشد مردم به پول برسن! رمز ارزها هم که سقوط کرده بودن دیروز اوج گرفتن!؟

واقعا چه دنیایی ساختن، به مردم گفتن بیاین پیش پرداخت بدید ماشین قرعه کشی می کنیم کلی پول جمع شده!؟ بعد چرا مردم ایران می نالن که پول ندارن و گرسنه ان؟! چه کمدی تلخی شده اوضاع مملکت!

بگذریم، عزاداری هاتون و نذری هاتون قبول، اینا همه ش بهانه است که دل ها به خدا و به هم نزدیک بشه، من که خیلی بد شدم اصلا حوصله ی دینداری ندارم حتی وسوسه شدم از دین برگردم، نمی دونم چمه، دلم سنگ شده انگار!؟


بعدنوشت: امروز همه ش خوابالود بودم الانم می خوام برم آهنگ گوش بدم و بخوابم! دل دردمم تقریبا خوب شد! خیلی هم فکر کردم به کامنت ها! ممنون کامنت می گذارید و بهم کمک می کنید!

داستان کوتاه لذت عبادت


فردی "کیسه ای طلا" در باغ خود دفن کرده بود که بعد از مدتی یادش رفت کجا بود.

نزد بایزید بسطامی آمد. 

بایزید گفت: 

نیمه شب برخیر و تا "صبح نـماز بخوان." اما باید مواظب باشی که لحظه ای ذهنت نزد گمشده ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.

"نیمه شب" به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کجای باغ  دفن کرده است. 

سریع نماز خود به هم زد و بیل برداشت و باغ روانه شد و محل را کند و کیسه ها در آغوش کشید.

صبح شادمان نزد بایزید آمد و بابت راهنمایی اش تشکر کرد. بایزید گفت: می دانی چه کسی "محل سکه" را به تو نشان داد؟ 

گفت: نه.

گفت: "کار شیطان" بود که دماغ اش بر سینه ات کشید و یادت افتاد. 

مرد تعجب کرد و گفت: به خدا برای شیطان نمی خواندم.

بایزید گفت: می دانم، خالص برای خـدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت "عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه" را بدانی ، دیگر او را رها می کنی...

 نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را "ملایک "می خواستند بر کام تو بچشانند، که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی.

چون یک شب اگر این لذت را درک می کردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه شب می رفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را "قطع کنی." چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی دیگر "نمازت را نخواندی" و خوابیدی...


"و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را  به تو رها کرد."

چرا گرسنه و تشنه مردن بده؟

بچه ها شما می دونید چرا میگن قبل مردن نباید گرسنه و تشنه بود؟ حتی گوسفندم بخوان قربانی کنن بهش آب میدن!

خوب اون که می خواد بمیره چه فرقی می کنه گرسنه باشه یا تشنه؟!

دیروز تو نرم افزار سعدی یه شعر بود مختصر گفته بود یکی مثل من گفته بود فرق نداره سعدی گفته بود فرق داره ولی نفهمیدم چرا!؟

تو اینترنتم گشتم میگفت خدا هر کی رو بخواد ذلیل کنه گرسنه و تشنه از دنیا می بردش!؟ حالا سوال اینجاست امام حسین و یارانش مگر تشنه نمردن آیا خدا خواسته ذلیلشان کنه؟!

به نظرم اینا همه ش چرت و پرت و خرافاته، سعدی هم گاهی چیزای اشتباهی میگه که باورهای اون زمان بوده و حالا رد شده!


بعدنوشت: الان در داستان سعد بن ابوبکر که انگار در غربت و تشنگی شهید شده ، سعدی میگه هر کی تشنه و غریب بمیره اون دنیا از دست پیامبر شراب می گیره! انگار همه چیز نسبیه و ما آدم های معمولی هم نمی تونیم قضاوت کنیم!

من های آزرده

ما تحمل هم را نداریم ما نمی توانیم با هم درست صحبت کنیم چون که من های آزرده ای داریم و همین طور این آزردگی بیشتر هم میشود اگر به این روش ادامه دهیم!

ما این قدر آزرده ایم که فقط به خودمان فکر می کنیم حتی پدرها و مادرها خودشان را به بچه های کوچکشان ارجحیت می دهند البته بر عکسم هست گاهی چنان فداکاری می کنند که باورت نمی شود این همان آدم است که آن قدر خودخواه بود!؟

به هر حال ما فقدان الگوی درست و امروزی داریم، آدم ها نمی دانند در موقعیت ها چه کار کنند بنابراین خودشان یک تصمیمی می گیرند که معمولا عجولانه و بی فکر صورت گرفته است که باعث می شود اشتباه کنیم و دوباره آزرده شویم!؟

ما خیلی اذیت شده ایم و شکست خوردیم و غرورمان پایمال شده است اما مولانا می گوید یوسف با برادرانش گرگی کرد و آنها هم حسد داشتند و آن بلا را سرش آوردند، دنیا اذیتمان می کند و شکستمان می دهد تا به معنویت روی بیاوریم چون خودمان اگر ولمان کنند همیشه سرگرم بازی های دنیاییم و فکر می کنیم خیلی قوی هستیم و وقتی می شکنیم تازه می فهمیم قدرت دیگری در این جهان هست و ما اشتباهی مغرور شده بودیم باید خدایمان را شکر کنیم که نمی گذارد در بیراهه این قدر جلو رویم و زود ما را متوجه می کند!

من های آزرده یمان هم خود خدا خوب می کند اگر ما به سمتش برویم، روزی به آرزوهایمان میرسیم و خورشید ما هم طلوع خواهد کرد، کار سختیست اما شدنیست!

الفقر فخری

حدیث هست که پیامبر اسلام به فقیر بودنشون افتخار می کردند!

من می دونم آدم به یه چیزی نیاز داشته باشه و نداشته باشدش یعنی چه!؟ هر چه هم این در و اون در بزنه نتونه پیداش کنه! فقر فقط فقر مالی نیست، یه آدم می تونه از لحاظ مالی در رفاه باشه اما از نظرهای دیگه فقیرترین باشه!

از طرفی هم حدیث داریم که فقر از یه در بیاد کفر از اون در میاد اما این برای آدم هایی هست که ایمانشون ضعیف هست چون دنیا وظیفه ش اینه که خود واقعیت رو برات هویدا کنه!

اگر نیازهات از هر نظر تامین باشه دو حالت به وجود میاد بعضیا الکی با ایمان میشن و ژست مومن بودن می گیرن در صورتیکه کاری نکردن اگر تو سختی ایمانشون رو حفظ کنن شاهکار کردن و یه عده هم میگن من همه چی دارم به خدا و معنویت احتیاج ندارم اتفاقا نیاز باعث میشه توجهت به خدا بیشتر بشه!

اینکه چه کسی ثروت براش خوبه یا فقر براش خوبه رو خدا می دونه و البته هر چیزی حدی داره اگر فقر این قدر باشه که کمر آدم بشکنه دیگه نفع بردن از فقر محال به نظر میاد، آدم نمی تونه تحمل کنه و به ورطه ی تباهی کشیده میشه مثلا معتاد یا الکلی میشه همان طور که تنهایی حد داره و از یه حد بیشتر آدم دیوونه میشه!

در هر صورت در سوره ی ضحی هم خدا تعریف می کنه چطور  پیامبر به تنهایی و فقر مبتلا بوده است و خداوند بهش رو کرده است اگر خوب دقت کنیم پیامبران و اولیای خدا خیلی سختی کشیدند این جوری نبوده که چون خدا دوستشون داشته همه چیز براشون فراهم بوده و اگر زندگی از ما روی برگردونه معنیش این نیست که خدا دیگه ما رو دوست نداره، این ها همه امتحانه که خشک و تر از هم جدا بشن!

راهشم این نیست چون تنهایی هی این در و اون در بزنی یا چون فقیری هی  این در و اون در بزنی، لازمه بپذیری شرایطت رو و رضا بدی و صبر کنی موقعش که برسه خدا و زندگی یه در به روت باز می کنه تا اون موقع لازمه درس های زندگی و معنوی رو یکی یکی پاس کنی!


سوره ضحیhttp://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=93&ayat=0&user=far&tran=2


بعدنوشت: من فکر می کنم من هم به زودی به فقر دچار شوم همین الانشم پس اندازم تموم شده و اگر پشتیبانی خانواده نبود هیچ پولی نداشتم و البته سعی می کنم زیاد خرج نکنم و بار رو دوششون نباشم ولی خوب میگن که اگر پول داشته باشی و خیالت جمع باشه و به نیازمندان کمک کنی کار خاصی نکردی وقتی خودت دستت تنگ باشه و کمک کنی شاهکاره!