باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

من اعتماد به نفس ندارم

می دونید من اعتماد به نفس ندارم، از روی همین بعضیا رو فکر کردم دستنیافتنی هستند و من نمی تونم از عهده شون بربیام، برای همین همیشه انتخاب هام آدمای کج و کوله بوده، یه دلیل دیگه ش اینه که خودم از لحاظ روانی کج و کوله ام، یکی رو می بینم که همدردیم میگم ها این خوبه وگرنه آدمای سالم تر بودن که می خواستن بیان تو زندگیم اما نمی دونم چرا به دلم نچسبیدن، همیشه از آدم های زخم خورده خوشم اومده، دلمم براشون سوخته، خوب معلومه ازشون زخم می خورم یا من بهشون زخم می زنم، خدا به اونایی که سالم تر بودن اومدن سمتم رحم کرده که من بهشون متمایل نشدم!؟

رفاه و آزادی

از وقتی یادم میاد دنبال آزادی بودم والدین من هر دوشون سختگیر و کنترلگر بودند بیچاره ام کردند تا وقتی که مریض شدم و دست از سرم برداشتند البته گاهی بازم یه دخالت هایی می کردند!؟

ولی پارسال که می رفتم پیش مشاور، نمی دونم به مامانم چی گفت که رفتارش از اون موقع عوض شده و دیگه کاری به کارم نداره!؟

اما حالا اصلا از رفاه و آزادی لذت نمی برم!؟ زندگیم یکنواخته!؟ خود اون کش و قوس ها و جنگیدن ها لذتبخش تر بود!؟

آیا من روانم مریضه؟! خخخخخ

عقل و وجدان

آیا می دانید فرمانبرداری بی چون و چرا از یک شخص یا یک ایدئولوژی توهین به خود ماست؟! این کار یعنی من عملا اعتراف می کنم از عقل و هوش کافی برخوردار نیستم و یک نفر باید به من بگوید چه کار کنم، چه چیز خوب است و چه چیز بد!؟

البته من می دانم اکثریت جامعه ی ایران دوست دارند عقلانی فکر کند و عمل کند و این تنها با معاشرت با افراد صاحب عقلانیت و مطالعه بدست می آید!؟

یک موضوع دیگر که خیلی اهمیت دارد و مردمی که دوست دارند مترقی باشند از آن غافلند این است که چرا من به حرف حساب یک نفر گوش فرا می دهم اما به حرف حساب وجدان خودم گوش نمی کنم؟! می دانید گوش نکردن به وجدان خود هم توهین به خود و شعور خود و روح و روان خود است؟! با خود روراست بودن از نعمت هاییست که برای انسان آرامش به ارمغان می آورد!

عشق مرده است!

دیروز در دو تا کانال تلگرام پرسیدم آیا محبت بین یه زوج از کل کائنات با ارزش تر نیست؟! تقریبا هیچکس جواب نداد!؟ واقعا عشق مرده است!؟

نمی دانم چه شده اما دیگر مادرها هم آن محبت و عشق را به فرزندان خود ندارند، همه زخمی هستند و گرفتار روح و روان خود!؟

دیگر به دنبال عشق زمینی نمی گردم، دیگر سنم هم از این حرف ها گذشته است!؟

دیشب انیمیشن پرسپولیس را می دیدم یک بخشش همین عشق های امروزی بود و شکست ها و بیچارگی هایی که از سر عشق می کشیم!؟ خودمان را بدبخت می کنیم سر هیچ و پوچ!؟

حال که خداوند کمکم کرده است و حالم بهتر است دیگر در دام این عشق ها نخواهم افتاد، هر وقت خواستم وسوسه شوم دستم را گاز می گیرم!؟

بحران

من امروز خیلی ناراحت بودم در صوت های رشد فردیت میگه آدم ها هر تقریبا ده سال دچار تغییر می شوند هورمون هاشون تغییر می کنه جسم و روح و روانشون تغییر می کنه من الان در وسط یکی از این تغییراتم!

نباید به خودم سخت بگیرم نباید الان تصمیم عجولانه بگیرم باید بذارم خودش اتفاق بیفته شاید چند ماه طول بکشه شایدم بیشتر ولی خوب باید با خودم مهربان باشم و صبر کنم و فرصت بدم!

امروز قبل ظهر اعصابم خیلی خورد بود با دستگاه الپتیکال ورزش کردم زود خسته شدم ولی به خودم قول دادم هر وقت اعصابم بهم بود یا دلم شیرینی خواست برم باهاش ورزش کنم شده ده دقیقه!