امروز یه تیکه کتاب از بزرگ علوی روی تلگرام دیدم واقعا به موقع بود و من رو متحول کرد و باعث شد دیگه درد و رنج زندگی رو قبول کنم و اتفاقی که افتاد اینه که الان دیگه حسش نمی کنم!
خدا رحمتش کنه روحش شاد واقعا چه میراثی و خیراتی از این بالاتر!
فکر می کنم دیگه از نظر روحی قوی شدم البته باید یه اتفاقی بیفته و آزمایش بشه!
تو عقب خوشبختی پرسه می زنی
با دیپلم، با مدرک، با پول، با شوهر، با این چیزها آدم خوشبخت نمی شود
باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند .
بزرگ علوی
امروز داشتم کشکول شیخ بهایی رو می خوندم از قول یک نفر گفت که در مسیر سلوک، اتفاقاتی براش میفتاده که هی دچار تفرقه خاطر بشه و او هی مقاومت می کرده!
فکر کنم منم این خواب هام و عشق و عاشقی ها برای همینه و من چاره ای ندارم جز اینکه دنبال سرنوشت تعیین شده ام برم و از تمام آرزوهام دست بکشم، یکدل و یک هدف به سوی کمال برم!
لطفا به من نزدیک نشید و به من فکر نکنید که سرنوشت خوبی نخواهید داشت و من هم حق زندگی کردن عادی ندارم، باید اینو قبول کنم!
رفتم یه چیزی خوردم و با دمنوش، کمی آهنگ گوش کردم و انرژی روانیم برگشت و ذهنم رو هم که در پست قبل تخلیه کردم و خالی شد از افکار پوچ!
اتفاقا می خوام بگم من خیلی زندگی کردم، چیزایی رو تجربه کردم کمتر بشری تجربه کرده، چه از نظر معنویش، چه از نظر موفقیت های زندگی، چه از نظر بیماری های روانیش و جسمیش!
این همه کتاب خوندم و این همه تو وب گشتم، من گنجینه ای از اطلاعات دارم و دیگه حالا این قدر تجربه دارم که بفهمم چی درسته و چی غلط و کی راست میگه و کی دروغ، حتی می تونم تقریبا نیت آدم ها رو حدس بزنم پس من خیلی زندگی کردم، باید به خودم افتخار کنم که این جسارت داشتم که تنهایی پا تو جاهایی بگذارم که هر کسی نرفته، خوب اشتباهم کردم اما تجربه شده!
اگر بهم بگن دوباره از سر زندگی کن دوباره همین جوری زندگی می کنم اون موقع ها هم که کارتون می دیدم عاشق ماجراجویی بودم من از یکنواختی خسته میشم باید زندگیم پر از چالش و بالا و پایین باشه!
پس اون فکرای بیخود و سرگردان رو می ذارم کنار، بیخودی آینده ی خودم رو خراب نمی کنم و مثل آدم های ضعیف النفس آیه ی یاس نمی خونم هر کی هم آیه ی یاس بخونه به حرفش گوش نمیدم، کودک که نیستم هر کی هر چی گفت روم اثر بزاره نزدیک 40 ساله مه!؟
امروز یه تیکه از کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو رو دیدم میگفت کیمیاگری یعنی تبدیل نفرت به عشق و این چیزا! با خودم گفتم من این کتاب رو راهنمایی بودم خوندم از اون موقع دنبال عشقم اما همه چیز برعکس شده! به جای اینکه به عشق و خوبی و صلح برسم بیشتر گرفتار شدم البته از همه لحاظ بدتر نشده ها ، یه پیشرفت هایی هم داشتم اما اتفاقا تنهایی و انزوام بیشتر شده، اعتمادم خیلی خدشه دار شده، دوست داشتن توم مرده و ....
البته شاید اگر دنبال عشق نمی رفتم الان خیلی گرفتارتر بودم والا ما که می بینیم تمام نویسندگان و روشنفکران و فیلسوفان مدرن از ما گرفتارترند! روزگار غریبیست نازنین، روزگار غریبیست! کی چشم ما روشن میشه نمی دونم!؟
امروز در کشکول شیخ بهایی خوندم خداوند بنده ای را که از روی نادانی گناهی کرده باشد هر چند به عمد خواهد بخشید چون شیطان آن گناه را در چشم او زیبا جلوه داده بوده پس در توبه و پشیمانی همیشه بازه!
برای مثال هم برادران یوسف رو مثال میزد که یوسف بهشان گفت آن موقع که در حق من بدی کرده بودید نادان بودید و شیطان بدیتان را در نظرتان زیبا جلوه داده بود، حالا این جملاته من هست البته!
من یادم هست بچه بودیم میگفتن اگر گناهی از عمد انجام بدید هیچ وقت خدا توبه ت رو قبول نمی کنه البته شاید این رو می گفتند که ما بترسیم و فکر نکنیم خدا که می بخشه پس ما گناه کنیم البته همین حرف هم از روی نادانی هست و شیطان داره گناه رو زیبا جلوه میده!
ولی چقدر اسلام شیخ بهایی فرق داره با فرقه های دیگه البته خود ایشان که فرقه درست نکردند اما حتی مولانا هم نگاه ایشان را ندارد، نمی دانم چه بگویم فقط باید گفت باید ازش یاد بگیریم تازه پیامبر هم نبوده!
پی نوشت: خود شیخ بهایی هم این تفسیر رو از امام حسین نقل می کنه!
بعدنوشت: البته یه جا که چند روز پیش خوندم میگه اونایی که حسرت دنیا رو دارن همراه با اونایی که تو دنیا به جاه و مال رسیدن مجازات میشند، خوب مگه این افعال از کسی که نادانه سر نمی زنه؟!
یا مثلا تو قرآن میگه به کافران و طغیانگران مهلت داده میشه اما وقتی عذاب بیاد دیگه توبه شون پذیرفته نمیشه، مثلا فرعون وسط رود دریا ایمان آورد به حرف موسی اما دیگه دیر بود و دریا یلعیدش!