باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا
باده ی دل

باده ی دل

راه امشب می کشد سویت مرا

یک اصل مهم

آدم هر چقدر هم خوب باشد لازم است یادش باشد خطاکار است چون اگر فکر کنی از خطا مبرایی دچار عجب و غرور می شوی!؟

آدم همیشه نادان و غافل است منتها این نادانی و غافلی مراتب دارد گاهی کم است و پوشیده و گاهی زیاد است و واضح!؟

خطاکاری هم همین طور است گاهی سر تا پایت را گرفته و گاهی یک گوشه ی قلب و ذهنت است که اگر مواظب کم نباشی کم کم بزرگ می شود و رشد می کند و تمام وجودت را می گیرد!؟

این ها را فکر کنم نوجوان بودم از علامه جعفری شنیدم یادش گرامی و روحشان شاد!؟

یک چیزی هم خودم اضافه می کنم هر وقت خواستی تو سر کسی بزنی اول دو تا تو سر خودت بزن، دیگر به کار بقیه کار نداری!؟ البته فکر کنم اینم ایشان گفته باشند!؟

جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته!

شاید ما تا الان خیلی کارهای اشتباه کرده باشیم حتی گناه کرده باشیم اما جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته، می تونیم از این به بعد جور دیگه ای زندگی کنیم، می تونیم خودمون رو ببخشیم و گذشته رو فراموش کنیم و به خدا بازگردیم، خدا که از خداشه، میگن خدا مشتاق و منتظر بندگانش هست منتها خودمون این قدر کار بدی کردیم که رومون نمیشه تو روی خدا نگاه کنیم البته میگن این ناامیدی هم شیطان به دل آدم میندازه وگرنه خدا این طور نیست ولی ما نمی دونم چرا شیطان بهمون غالبه، یعنی بیشتر به حرف شیطان می کنیم با شیطان درونمون بیشتر دوستیم این هم مصیبتیست که ما بهش دچاریم!؟ دیگه چی بگم!؟ روان خودمون رو نمی تونیم از شیطان پاک کنیم بعد می خوایم دنیا رو از شیطان پاک کنیم!؟ طنز ماجرا اینجاست!؟

چرا یک نفر خودکامه می شود!؟

چرا یک نفر که می خواهد خوب باشد به این نتیجه می رسد که خودکامه باشد یا بد باشد یا به فکر خودش باشد!؟

به نظرم ریشه ش در چیزهایی هست که نمی خواهی در روانت ببینی مثلا تو مذهبی بودی و معلم مدرسه نبوده یا برعکس و معلم با تحقیر و زور خواسته حرفش را به تو بقبولاند و بهت برچسب زده است و بدتر آسیب زده است و تو نمی خواهی قبول کنی آن برچسب را و آسیب را ولی در گوشه ی روانت باقی می ماند خشمش از برچسب، خشم از معلم، خشم از امثال معلم و در شرایطی خودش را نشان می دهد چون تو سرکوبش کردی یعنی فشارش داده ای در ناخودآگاهت که نبینی اش و جلوی چشمت نباشد و تو می خواهی خوب باشی و خوب عمل کنی ولی کار به جایی میرسد که آن گروه دوباره و چندباره بهت بدی می کنند و تو دست آخر مغلوب خشمت میشوی و عوض می شوی!؟

این ها را از بررسی روان خودم بهش رسیدم شاید دیگران طور دیگری باشند و این اصلا به نظرم به ذات افراد بستگی ندارد شاید هر کسی جای اون شخص بود یعنی خودم و این اتفاقات برایش افتاده بود همین طور واکنش نشان میداد!؟

چرا نباید بهمان بر بخورد!؟

وقتی دوستی یا دشمنی از ما انتقاد می کند و وقتی سبک و سنگین می کنیم می بینیم راست می گوید اگر ناراحت شویم و قبول نکنیم به خودمان ظلم کرده ایم چون که سال های سال در اشتباهیم و چوب اشتباهاتمان را می خوریم اما اگر به خودمان بیاییم و از آنچه دنیا چه به صورت مثبت چه به صورت منفی برایمان می فرستد درس بگیریم زندگی خودمان بهتر می شود، خیلی از اوقات ما خود نمی دانیم داریم چه کار می کنیم و مشکل کارمان کجاست حال یک نفر می آید و به ما می گوید خوب این خیلی خوب است!؟

می دانم خیلی از اوقات دیگران اشتباه می کنند ولی خیلی از اوقات هم درست می گویند لازم است غرورمان را کنار بگذاریم و فروتن شویم و فروتنانه عیب ها و نقص های خود را بپذیریم!؟

متاسفانه تربیت ایرانی جوریست که بچه ها از ابتدا جوری مورد انتقاد و سرزنش والدین قرار می گیرند که برای حفظ خود راهکارهای دفاعی انتخاب می کنند که به ضرر خودشان است لازم است پوست کلفت باشیم و حتی زخم زبان ها می توانند برای ما پند داشته باشند این بستگی به خودمان دارد که بخواهیم بیدار شویم یا نه!؟ جامعه ای که نخواهد بشنود آخرش با بمب بیدار می شود که دیگر دیر است!؟

قدرت و آسیب

ما در جهانی زندگی می کنیم که هر کس به فکر بقای خودش است و هر کس قدرتمندتر باشد زنده می ماند، تو از بچگی یاد می گیری که جلوی زور وایسی منظور زور ناعادلانه است ولی گاهی وقتی در مقابل زور وایمیستی اون زورگو بیشتر به تو حمله می کند به قول سیاستمداران می خواهد بازدارندگی ایجاد کند چون خودش فکر می کند حق دارد به تو زور بگوید و تو باید زیردستش باشی در صورتیکه این قانون جنگل است و در جهان متمدن هر کس باهوش تر باشد می تواند حقیقت را دریابد البته چه قدرت چه هوش هیچ کدام به منزله ی صالح و نیک بودن طرف نیست و چه بسا باهوش ها به قدرت برسند و بدترین جنایت ها را بکنند اتفاقا چون باهوش هستند می توانند مردم عادی را بیشتر گول بزنند!؟

به هر حال آدم باید یک راهی پیدا کند که کمتر آسیب ببیند به خصوص که اغلب افراد که دوست می نامیم در شرایطی ناگهان بهت آسیب می زنند و تو نمی دانی آخر چرا؟! به چه جرم!؟ پس دست آخر تنهایی را انتخاب می کنی تا آسیب نبینی!؟

در ضمن قدرت می تواند ماوراالطبیعه باشد که آدم های خاصی که واقعا صالح هستند به آن دست میابند البته بعضی ها هم از جانب شیطان چنین قدرت هایی پیدا می کنند!؟

قدرت از هر نوعش می تواند وسوسه کننده باشد ولی معمولا وقتی آدم در مقام قدرت قرار می گیرد ظلم می کند شاید خیلی وقت ها نخواهد و کار خودش را حق بداند برای همین بارها در کتاب های آسمانی به انسان ظالم گفته شده است و تشخیص حق از باطل هم کار هر آدم خامی نیست بلکه یک انسان کامل می تواند این کار را بکند اصطلاح قرآنی اش فرقان است یعنی به تعبیری خود قرآن ملاک تشخیص حق از باطل است و فرقان است و به تعبیری دیگر خرد انسان کامل فرقان است که البته فقط انسان کامل است که قرآن و دیگر کتب آسمانی را درست و حقیقتا درک می کند بقیه ی ما فقط برداشت سطحی از این کتاب ها داریم!؟

انسان کامل هم کسیست که روانش پالوده شده باشد یعنی از هر  آلودگی و عیبی پاک شده باشد و نفس شیطانی او در کل به فرشتگی تبدیل شده باشد به انسان کامل انسان خدای گونه هم می گویند یعنی صفات خدا در او متجلی شده است ما آدم های معمولی فقط می توانیم درک سطحی خود را از خدا در درون خود بسازیم ولی در شرایط خاص خصلت های ناپسندمان خودشان را نشان می دهد و کاریش هم نمیشه کرد ما توان گذشتن از آن مراحلی که انسان کامل از آن عبور کرده را نداریم باید با واقعیت خودمان کنار بیاییم و نخواهیم جای کس دیگری باشیم خودمان را با تمام معایب و ناپسندی هایمان دوست بداریم انسان طبیعتا حیوان است ولی یک حیوان باهوش تر از حیوانات دیگر، نباید کسی را به خاطر خوی حیوانی سرزنش کرد حتی خودمان را، کسی که نمی خواهد خوی حیوانیش را ببیند دچار همان تفرعن است یعنی کبر دارد و ستمگر است اول به خودش ستم می کند بعد هم دیگران و این ریشه ی فرهنگی در جامعه ی ما دارد ولی خودمان می توانیم از این به بعد این گونه نباشیم کافیست تصمیم بگیریم و بخواهیم!؟

چیزی که یادم رفت بگویم این است بر انسان های نیک خو انسان نیک خو حکومت می کند و بر انسان های بدخو انسان بدخو حکومت می کند یعنی در اصل انتخاب خود انسان هاست چه کسی برایشان تصمیم بگیرد بدون حمایت اکثریت هر قدرتمندی از قدرت خود می افتد حالا چه به صورت انتخابات باشد یا مثل قبلا جنگیدن چون هر کس به کسی جذب می شود که از جنس خودش است!؟